اولین سفر
اسمشو نمیتونم بذارم مسافرت چون فقط چند ساعت راهه به همین خاطر میگم اولین سفر یااولین ماشین سواری طولانی گلم من چند وقتیه می خواهم برد قیدار برای گرفتن مدرکم ولی فرصت نمیشه یا من کاردارم یا مامانی نیست ولی بالاخره امروز قراره با بابایی بریم اما مامانی نمیاد چون کمردردش هنوز خوب نشده ساعت٨:٣٠ بابایی اومد دنبال ما وباهم رفتیم بسمت قیدار عزیزم این اولین ماشین سواریه طولانیه شماست ومن نگران بودم که نکنه تو ماشین اذیت بشی وبی تابی کنی اما شما یه کوچولو توبغل من بودی بعدش خوابیدی تاقیدار کارمن قراربود زود تموم بشه اما١ساعت طول کشید منم وسط اومد پیش شما ویکم به شماشیر دادم تازیاد بابایی رو اذیت نکنی تازه پوشکتم عوض ...
نویسنده :
مامان نسی
15:36