آرتین آرتین ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

آرتين شیرینی زندگی مامان وبابا

صداي قلب

٣٠ دي ماه ماماني برام وقت دكتر گرفته بود ومن تو12 هفته بودم دكتر اول 1كوچولو معاينم كرد بعد گفت مي خواهد صداي قلبشو بشنوه من تا اون موقع حس خاصي نداشتم ولي 1 دفعه همچين صداي جالبي شنيدم كه نگو واي خدا صداي قلب نينيم بود دوست داشتم گريه كنم ولي ماماني كنارم بود ازش خجالت كشيدم
18 خرداد 1390

سونو

قرار بود ما تا حتمي شدن بارداري به كسي چيزي نگيم ولي من طاقت نداشتم وزودتر به مامانم گفته بودم ولي به بابا رضا گفته بودم كه به هيچ كس حرفي نزدم و17 آذر رفتم سونو ودكتر گفت كه همه چي طبيعيه و 1 نيني تو دلم دارم بعد از اينكه ما از مطب اومديم بيرون بابا رضا ديگه طاقت نداشت وبه همه خبر داد نميدونيد چه خبري شد تلفن پشت تلفن حالا من از خجالت نميدونستم چي كار بايد بكنم ...
18 خرداد 1390

آزمايش دوم

من فقط 2روزتونستم طاقت بيارم وشنبه 29 آبان دوباره رفتم آز دادم وگفتن كه جواب مثبته نميدونيد چه حالي داشتم در ضمن ما 28 آبان ماه هم يعني ديروز خونه قولنامه كرديم نميدونيد واقعا چه حالي داشتم واز ازمايشگاه مستقيم با بابا رضا رفتيم بهترين رستوران و2نفري جشن گرفتيم واي خدايا چقدر خوشحالم   ...
18 خرداد 1390

آزمايش اول

اواسط آبان 89 من وقت دكتر داشتم دكتر سونو كرد وگفت همه چي طبيعيه وشما تا چندروز ديگه پري ميشه منو نميگي ديگه داشتم وا ميرفتم ولي بابا رضا ميگفت حتما مصلحت كاراينجوريه 1هفته گذشت وخبري نشدتا 27 آبان و منم دلو زدم به دريا ورفتم آزمايشگاه اونقدر رفته بودم آز دكترا مي شناختنم گفتن نيم ساعت طول ميكشه منم كاري نداشتم نشستم اونجا 1دفعه دكته اومد گفت كه مشكوك به بارداريه ولي 100درصد نيست نميدونيد چه حالي داشتم نميدونستم خوشحال باشم يا نگران ولي سريع به بابا رضا زنگ زدم واون ميگفت كه حتما حتما جواب مثبته دكتر گفت 3روز ديگه بيا تا جواب حتمي رو بهت بديم ...
18 خرداد 1390

معرفی

سلام به همگی من همین الان عضو گروه شدم .من مامان آرتینم وآرتین جونم ١ماه دیگه بدنیا میاد.
17 خرداد 1390