آرتين شیرینی زندگی مامان وبابا

سلام گل پسر مامان پسرم، عزیزترینم، به خود می‌بالم که فرزندی چون تو دارم و از خدای خویش بیش از همیشه سپاسگزار وجود نازنینت هستم همیشه باش همینقدر نزدیک همینطور مهربان همین‌اندازه ستودنی پسرم     5 سال گذشت وامروز و همین ساعت روز تولد توست 5 بهار ...5تابستان...5پاییز و 5زمستان را در کنار هم سپری کردیم مــــــــــــــــــــــــــــــــــا با تو دیدیم ...با تو قدم برداشتیم .....با تو صبورتر شدیم و با تو شادتر و پر انرژی تر شدیم خلاصه هر چه خوبیست را مدیون تو هستم نازنینم ...

           ناز گل مامان تو 59 ماهگیش یه کار خاصی انجام میده اونم  تعریف کردن لطیفه است. جک آرتین:یه روز یه گیلاسه از خیابون رد میشه یهو ماشین از روش رد میشه میگه:وااااااااااااااااااااااااااااااااای هَستَم در اووووومَد عاشقتم پسر شیرین سخنم ...

گل گندمم؛ خوشه ی طلایی من ! به یاد 59 ماه پیش می نویسم ... به یاد 256 هفته ای که گذشت... به یاد 1.795 روزی که پشت سر گذاشتیم ! به یاد 43.080 ساعتی که با هم بودیم! به یاد 2.584.800 دقیقه ای که سپری کردیم! وبه یاد 155.088.000 ثانیه ای که روزهای خوشی رو با هم تجربه کردیم! که عزیزترین لحظه هایم بودند ! بی شک، ناب ترینشان ... لحظه های مادر بودن ! لحظه ی دنیا آمدنت، اولین شیر خوردنت ... دست بالا آوردنت، چیز در دست نگه داشتنت ! اولین خنده های ارادی ات ... نشستنت، دندان در آوردنت، راه رفتنت ... لحظه های نفس کشیدنت کنارم، درست دهان به دهان من...