دردودل باپسرم
عزیزم شما دیگه داری یواش یواش بزرگ میشی وداری40روزه میشه میخواهم 1خاطره برات تعریف کنم مامان مهین تعریف میکنه که بابارضا 40روضه بود واونا همگی خونه مامانشون بودن وغروب دست جمع رفته بودن انعام همین که برگشته بودن خونه مامان بزرگ بابارضا حالش بد میشه ودرجافوت میکنه مامان مهین این خاطره رو چند باری به من تعریف کرده بود ومن چند روزیه این خاطره اومده سراغم آخه میدونی چیه قراره حاجاقا 30مردادیعنی تولدت 40روزگی شماعمل بشه کارمنم شده فقط گریه ودعا واز خدا میخواهم که تقدیر فرشته کوچولوی من مثل بابارضاش نباشه وهمه 1خاطره خوب ازاون روز داشته باشن نه 1خاطره بد ...
نویسنده :
مامان نسی
0:22