ناراحتی وشب احیا
گلم عزیزم چندروزیه که حاجاقا اصلا حال نداره اول17 بستری شدتا22 ومثلا گفتن خوبه ولی24دوباره حالش بد شد وبردنش دوباره بیمارستان وبعداز معاینه وآزمایشو ... گفتن که 3تا از رگاش گرفته ومدام داره سکته میکنه واگه عمل نکنن چندروز بیشتر زنده نمیمونه عزیزم توهم میدونی که من چقدر حاجاقارو دوست دارم این چندروزه کار هممون شده گریه وناراحتی منم ازاینه که هیچ کس به من اجازه نمیده که برم بیمارستان وحاجاقا روببینم الهی قربونش بشم من بااون حالش قسمم داده که نرم بیمارستان چون هوای اونجا آلودست وبرای شما خوب نیست ولی مگه میشه
بالاخره بعداز شور ومشورت تصمیم گرفته شد که حاجاقاعمل بشه
دکترم گفته 80درصد احتمال اینکه از عمل درنیادبیرون واگه عملم نشه نهایتا 1هفته دوام میاره خدایا آخه چرا حاجاقای من
گلم نازم کار من وبقیه تواین چندروز فقط گریه کردنه وکاردیگه ای هم از دستمون برنمیاد بالاخره من بعدازچندروز یعنی 28 مردادکه شب 19 هم بود رفتم پیش حاجاقا خداروشکر حالش خیلی خوب بود ولی مثل اینکه غروب اصلا حال نداشت امشب ما خونه خاله سیمین افطار دعوتیم وشب حوالیه 11 اومدیم خونه وشما مثل فرشته ها خوابیدی ومن تا نیمه های شب بیدار بودم وتنهایی دعا میخوندم وشفای حاجاقارو می خواستم
امشب اولین شب احیا برای شماست به همین خاطر من شمارو بین خودم وخدا واسطه قرار دادم تا حاجاقا رو به ما هدیه بده