آرتین آرتین ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

آرتين شیرینی زندگی مامان وبابا

اولین هدیه

گلم ما به خاطر اینکه از زحمتهایی مامانی تشکر کنیم می خواهیم از طرف شما برای مامانی 1کادو بگیریم ولی نمیدونیم چی یک دفعه من کشف کردم که چی بخریم هم مامانی نداشته باشه هم خوشش بیاد گوشی موبایل ولی حالا چه گوشی اونم باترفندی میثاق از مامانی پرسیده بود واونم گفته بود کشویی دوست داره ماهم به بابارضاگفتم واونم باسلیقه خودش 1گوشی سونی اریکسون نقره ای گرفته بود وشب بعداز شام طی مراسمی به سختی کادو رو جادادیم تو دست شما واونو دادیم به مامانی الهی قربونت بشم من مامانی فقط شمارو بغل کردو مدام ماچت میکرد ومارو هم دعوا که این چه کاری بود ...
2 مرداد 1390

اولین روز مهمونی

آرتینم سحرخیزه ومثل همیشه ساعت 6بیداره تامبادا باباجونش خواب بمونه ادارش دیر بشه دیگه ازامروز برنامه مامانی اینها بهم خورده چون همه باید بعداز بیدار شدن شما بیدار بشن همه بیدار میشدن الا من تا اون موقع که شما دوباره گرسنه بشی ومن باید به شما شیر بدم نانازم ازصبح ساعت 9 همه فامیلا اومدن خونه مامانی تاشمارو ببینن گلم ببین که شما چه نانازی هستی که مامان جون بااون پاهاش غروب اومد خونه مامانی تا شماروببینه وشب وهم نموند وبااون زحمت دوباره برگشت خونشون معلومه دیگه اگه همه منم اینجوری دوست داشتن منم افاده ای میشدم دیگه آخه مامان مهین میگه شما افادهای هستی وخیلی خیلی نازداری ...
1 مرداد 1390

حمام

گلم عزیزم شما 31تیرماه 10روزه شدین وماامروزم مهمون داریم صبح بعداز اینکه مامانیا نهارو آماده کردن نوبت حمام رفتن ماشد اول من حمام رفتم ویک عالمه برنامه داشتیم تو حموم وباید خیلی چیزا به سر وبدنم می مالیدم ولی همه چیز به خیروخوشی تموم شد ومن از حمام در اومدم بعد از منم نوبت شما بود که بری حمام وبازهم مامان مهین شماروبرد حمام وشما مثل آقاها یکم اولش گریه کردی ولی بعدش آروم بودی وبه همه جا نگاه میکردی که منم از تمام ای لحظه ها فیلم گرفتم  بعداز حمام کردن شما چند ساعتی راحت خوابیدی وطبق معمول برای نهار بیدار شدی وبا دایی میثم وبهارجون عکس انداختی اینم عکس گل پسرم با عمه جونش ودخمل گلش وعمو حسن پسرم قرار بو...
31 تير 1390

قربونی

عزیزم مامانی خیلی دوست داشت که گوسفندو تو خونه ببریم ولی چون خونمون آپارتمانه گفتن نمیشه وخیلی سخته به همین خاطر بریدن گوسفند به تاخیر افتاد وگوسفندو5شنبه 30 تیرماه  قربونی کردیم اونم بیرون سرشو بریدن و تیکه تیکه کردن وشب آوردن خونه وبرای شام جغوربغور درست کردیم وهمه دوباره خونه ما بودن وبعداز شام هم گوشتارو جمع وجور کردیم وساعت 2بود که خوابیدیم تازه عمه جونو داییجونو باباجونا هم تا ساعت 1 خونه ما بودن وکمک میکردن
30 تير 1390

اولین تنهایی

پسرگلم امروز8 روزه که شما بدنیااومدین ومن امروز وقت دکتردارم وساعت 4باید درمطب دکترباشم به همین خاطر قراره تواین مدتی که مانیستیم شما با مامان مهین وخاله پروین بمونین منم قبل از رفتن به شما شیر دادم وشما خابیدی یکم هم شیر دوشیم تا برگشتن ما اگه بیدار شدی گرسنه نمونی من ومامانی به موقع رسیدیم مطب دکتر ولی دکتر یکم دیر اومد وما ساعت 4:40سوار ماشین شدیم تابرگردیم خونه که همون موقع ندا جون زنگ زد تاببینه ما کجاییم آخه شما بیدارشده بودی  شیرتو خورده بودی هیچ یکمم آب قند داده بودن ولی شما همچنان دستاتو میخوردی ونداجون گفت اگه زودتر نرسیم شما انگشتاتو هم میخوری مامانی شما همین که اومدی بغل من همچین با ولع شیر میخوردی که نگو پسرم&nbs...
29 تير 1390

مراسم نام گذاری

پسرگلم ٢٦تیرماه ١شنبه مصادف بود با نیمه شعبان به همین خاطر ما خواستیم که توروز خاص اسمتو بذاریم برای شام هم مهمون دعوت کردیم وحاجاقا جونم قرار شد اسم شمارو بذاره عزیزم از تمام مراسم فیلم گرفتیم که نمیتونم تو وبلاگت بذارم ولی چندتا عکس میذارم پسرم گلم حاجاقا تو١گوش شما آرتین صدات کردوتو١گوش دیگت علی اصغر چون خاله پروین تو مشهدنذر کرده بود صحیح وسالم بدنیا بیایی تو گوشت علی اصغر صدا کنند از طرفی شماهم تولد علی اکبر بدنیا اومدی اما مامان مهین تو همون بیمارستان تو گوشت اذان گفت وعلی اکبر تو گوشت صدا کرد ولی تو نام گذاری رسمی علی اصغر وآرتین صدات کردن  الهی قربون اسمای زیادت بشم من   ...
26 تير 1390

زردی

شنبه 25 تیرماه یکم چشای شما به زردی میزد که مامانی گفت شمارو ببریم دکتر چون فردا هم تعطیله ومامانی همراه عمه جون شمارو بردن پیش دکترکاظمی ودکتر گفته  بود که زردی بعداز 5روز مشخص میشه ولی شما تو این 4روز 20 0 گرم وزن کم کرده بودی دوشنبه دوباره مامانی همراه بابا شمارو بردن دکتر وگفته بود که زردی خیلی کمی داری واحتیاج نیست که حتی آزمایش بدهیم راستی گلم شما تواین 2روزه 100 گرم وزن گرفتی وداری تپل میشی ماشاا..
25 تير 1390

مشخصات گلم

نام:آرتین نام خانوادگی:تقی لو تاریخ تولد:٢٢/٤/١٣٩٠=11شعبان1432=13jun2011 ساعت تولد:10.40 گروه خونی:o- وزن:٢.٩٩٠ قد:٤٨ فاصله دورسر:٣٤.٥ دورسینه:٣٤ نوع تولد:سزارین نام دکتر:فرناز محمدیان نام بیمارستان:آیت ا.. موسوی ...
23 تير 1390

ورود به خانه

آرتینم گلم ما ٥شنبه ٢٣تیر ماه ساعت ٥ اومدیم خونه وشما همراه مامان مهین رفتین حموم وخیلی خیلی از حموم خوشت اومده بود  امشب برای شام همه خونه ما هستن آخه به خاطر ورود شما ما ١جشن کوچولو گرفتیم ...
23 تير 1390