اولین روز مهمونی
آرتینم سحرخیزه ومثل همیشه ساعت 6بیداره تامبادا باباجونش خواب بمونه ادارش دیر بشه
دیگه ازامروز برنامه مامانی اینها بهم خورده چون همه باید بعداز بیدار شدن شما بیدار بشن همه بیدار میشدن الا من تا اون موقع که شما دوباره گرسنه بشی ومن باید به شما شیر بدم
نانازم ازصبح ساعت 9 همه فامیلا اومدن خونه مامانی تاشمارو ببینن گلم ببین که شما چه نانازی هستی که مامان جون بااون پاهاش غروب اومد خونه مامانی تا شماروببینه وشب وهم نموند وبااون زحمت دوباره برگشت خونشون
معلومه دیگه اگه همه منم اینجوری دوست داشتن منم افاده ای میشدم دیگه آخه مامان مهین میگه شما افادهای هستی وخیلی خیلی نازداری
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی