حمام
گلم عزیزم شما 31تیرماه 10روزه شدین وماامروزم مهمون داریم صبح بعداز اینکه مامانیا نهارو آماده کردن نوبت حمام رفتن ماشد اول من حمام رفتم ویک عالمه برنامه داشتیم تو حموم وباید خیلی چیزا به سر وبدنم می مالیدم ولی همه چیز به خیروخوشی تموم شد ومن از حمام در اومدم بعد از منم نوبت شما بود که بری حمام وبازهم مامان مهین شماروبرد حمام وشما مثل آقاها یکم اولش گریه کردی ولی بعدش آروم بودی وبه همه جا نگاه میکردی که منم از تمام ای لحظه ها فیلم گرفتم
بعداز حمام کردن شما چند ساعتی راحت خوابیدی وطبق معمول برای نهار بیدار شدی وبا دایی میثم وبهارجون عکس انداختی
اینم عکس گل پسرم با عمه جونش ودخمل گلش وعمو حسن
پسرم قرار بود ما فردا ینی شنبه 1مرداد بریم خونه مامانی ولی غروب بعداز رفتن همه ماهم بارو بندیلمونو جمع کردیمو رفتیم خونه مامانی وشما اصلا اصلا تو ماشین جیکتون در نیومد انگاری ماشین سواری دوست داری ای شیطون