تعطیلات تابستونی
پسر گلم شرکت مامان و بابا یه 9 روز به ما حال داده بود چون از 17مرداد تا 25 مرداد ماه تعطیلات تابستانیمون بود خوب یعنی 9 روز با هم بودیم وای چه ها میتونستیم بکنیم
18مرداد که مراسم عید رو داشتیم که رفتیم عید دیدنی خونه حاجآقا ومامان جون و....
واز روز 19 هم مراسم پوشک بازی داشتیم،من تصمیم داشتم که تو این 9 روز با هم همکاری کنیم و شما یه پارچه آقا بشی اما نشد که نشد
شورت آموزشی تنت میکردم و هر یک ربع به یک ربع با هم میرفتی دستشویی اما هیچی به هیچی
تا سه شنبه 22 مرداد که همراه عمه یاسی و خاله سمیرا اینها رفتیم شمال
یعنی گل پسرم جشن 25 ماهگیشو لب ساحل برگذار کرد
خوب به خاطرمسافرت قضیه پوشک فعلا متوفق شد تا ........
خوب جونم برات بگه از شمال،که حسابی بهمون خوش گذشت سه شنبه صبح ساعت 7:30 از خونه زدیم بیرون و حوالی 9 تو جاده طارم صبحانه خوردیم وگردش کنان رفتیم به سمت زیبا کنار چون تو امیر بکندی ،ویلا رزرو کرده بودیم ساعت 1رسیدیم ویلا و بعد از خوردن نهار یکم استراحت کردیم و رفتیم لب دریا وبه شما فسقلیها چقدر هم خوش گذشت چون اون روز فقط شن بازی کردید
لب دریا یه توپ پیدا کردی وسریع رفتی والیبال ساحلی بازی کنی
چهار شنبه وپنج شنبه هم کارمون دریا و بازار بود و شما تو دریا همچین کیفی میکردی که نگو واصلا هم دوست نداشتی از دریا دل بکنی و اونقدر شنا و آب بازی میکردی که خودت تمایل داشتی از آب بیایی بیرون وبعدشم حسابی شن بازی میکردید تا موقع رفتن
شیطنتهای روز چهارشنبه
ظهر پنج شنبه وتفریح در ساحل
راستی یک کمی هم از ساحل برات شن وصدف آوردم
تا تو خونه هم یکم شن بازی بکنی
جمعه صبح هم ساعت 10:30 از ویلا به سمت خونه حرکت کردیم که ساعت 7:30 بود که رسیدیم خونه
خدا رو شکر شما فسقلیها ما رو زیاد اذیت نکردید
فقط هر از گاهی با هم دوست میشدید
و هر از گاهی هم سر اسباب بازی با هم دعواتون میشد
که در کل زیاد اذیتمون نکردید
تو ماشین هم هی پسر بدی نبودی یه جوری خودتو مشغول میکردی تا به مقصد برسیم
همون قدر که به ما خوش گذشت به شما ها هم همون قدر خوش گذشت
اونقدر که همه چیز خوب بود تصمیم گرفتیم تا آخر تابستون یک بار دیگه هم بریم دریا
اینم از خریدای آرتین
گلم ببخش از کایت و عینک دودیت عکس ندارم