گشت وگذار در طارم
جیگرم ما تصمیم داشتیم که جمعه 9 فروردین بریم طارم باغ بابا غلام که زد شما مریض شدی اول تصمیم گرفتیم که نریم اما بعد منصرف شدیم و رفتیم
بابا رضا میگفت اونجا گرمه و آفتاب برا آرتین خوبه به همین خاطر جمعه صبح ساعت 7 همراه
دایی میثم ،بهارجون و خاله سمیرا(دختر داییم)وعمو اکبر وارشیا رفتیم طارم
که حسابی هم بهمون خوش گذشت با این که شما مثل همیشه شارژ نبودی اما در کل به شما هم خوش گذشت وشب ساعت 9 هم برگشتیم خونه
اینم آرتین تو باغ بابا غلام مهربون
پ ن:عزیز دلم با این شما مدام تو آفتاب بودی اما مدام آب ریزش بینی داشتی به همین خاطر مدام لباس گرم وکلاه سرت بود تا خدایی نکرده بدتر نشی اما در کل هوا خیلی گرم بود
عاشق این جور نشستنتم
پ ن: عزیز دلم ارشیا بلد نبود این مدلی بشین اما از شما یاد گرفت،زمونه عوض شده بزرگترها از کوچیکترها چیز یاد میگیرن
اینم رودخانه زیبای قزل اوزن
عزیز دردونه ام پارسال ما تو روز درختکاری خواستیم برات درخت بکاریم که هوا سرد بود وموند برای اردیبهشت که درخت انجیر رو که بابایی برات خریده بود رو آوردیم طارم واینجا کاشتیم
شما هم بعد از پیدا کردن درختت حسابی باهاش بازی کردی
امسال هم خواستیم این کار رو انجام بدیم اما تو ایام عید درخت نبود ایشالا دفعه بعد که رفتیم باغ حتما دومین درخت زندگیت رو هم میکاریم
وای فکر کن هر سال یک درخت چه شود