پسر 1442 روزه من
پسر 1442 روزه من
دیشب (1394/04/03)یکی از بهترین شبهای زندگیم بود
دیروز غروب شما از ساعت 5:30خوابیدی تا ساعت 8
وشب دیگه خوابت نمیومد به همین خاطر از ساعت 11تا 11:45 کارتون نگاه میکردی
واز شانست داشت کارتون شان دِِِِ شیپ رو نشون میداد وچه خنده ای میکردی
وچون من خسته بودم دیگه رفتیم که بخوابیم
وشما خیلی خوشگل طبق معمول رفتی وسرجات خوابیدی
اما بعد از 10 دقیقه دیدم اومدیم پیش من تا کنار ما بخوابیم
وهر وقت این اتفاق می افته ما با آغوش باز شما رو کنار خودمون میخوابونیم
شما هم خیلی ساکت اومدی و پیش ما خوابیدی
من در عالم خواب وبیداری بودم که یهو دیدم خم شدی ومحکم چند بار منو بوسیدی
بعد از چند دقیقه دوباره هم این اتفاق تکرار شد ولی هر با یک جایی از صورتم رو میبوسیدی
ولی چون احساس میکردی مه من خوابیدم جوری میبوسیدی که من بیدار نشم
گل پسرم دیشب واقعا خدارو شکر کردم بابت این هدیه زیباش
این بوسه ها شیرین ترین هدیه بود که تا به حال نثارم شده بود
نازنینم عاشقانه دوسست دارم