26ماه عاشقی
پسر نازم
ببيـن مـن هم مـثل خــيلي از عـاشـق ها از تـو يـادگاري دارم ولـي يـادگاري من با بـقيه فـرق دارد يـادگاري مـن از تـو سيـنه اي پـُـرعشق و محبته...
حـرفت که مـي شه لبخندی به لبانم میشینه
پاره تنم
تـو هــیچ نقـطه ضـعفی نداری !!!!!!!
ولـی مـن دارم!!!!
مـن عـاشـقت هستم ....
وبودنم با بودنت پر رنگ تر میشه
فرشته نازم ماهه آمدی در کنارم
وهر روز مرا شیفته خودکردی
شاد باش و بخند که زندگیمان با صدای شیرینت شیرین تر میشود
اندر احوالات و شیرین زبونی های آرتین خان در ٢٥ ماهگی
ا ِشـَسته:شکسته
دری یا:دریا
پیندا و پـــیـدا:پیدا
ای ناناش:ایناهاش
بـَسـَنجی:باب اسفنجی
هلوئـــــه:هلو
پـَنگه:دمپایی
باطی:باطری
تولالت:توالت
هـُشـَزَست:خوشمزه است
بیش کـَن:بشکن
گـِدووو:گردو
چیپ شـِم:کشمش
داریه:دایره
موشان:نوشابه
نـَخوُن:نکن
بابا نــَخـُون:وقتی بابا رضا داره سر به سرت میزاره ومیخواد باهات بازی کنه وشما حوصله نداری میگی بابا نخون
بابا بـُخور:یه بازی پدر وپسریه که بابات میگه آرتین اومدم بخورمت که شما میدوی وبابارضا دنبالت میدوه تا بخورتت وچه کیفی میکنی
بـــیکـِش:بکش
ایندا واینجا:اینجا
ای نا ناش:ایناهاش
اس جو دی:اس کوبی دو
صـــیدا:صدا
کــَندی:پاره شد
مامانی کندی:مامان پاره شد
زَد:زد
مامانی گگه زَد:مامانی رو زدم وگریه کرد
شهر سازی:شهر بازی
تــِو ِزیون صیدا:صدای تلویزیون رو زیاد کن
سیدنا:سدنا
چوچولوئه:کوچولوئه
اَکــَب آقا:اکبر آقا
آبلالو:آلبالو و آب آلبالو
شیش یه ذره:یه ذره بهم شیر بده
خدا نکنه یکی بره دستشویی یا حمام میایی وبه بقیه میگی
......... آب بازی کرد
خیلی بامزه خوابت اومدنی میگی:نسیم لالا تخت
حسنی:به آویز موزیکال تختت میگی تا اونو برات روشن نکنیم خوابت نمیبره
شـَبلال:شلوار
شبلال لی:شلوار لی(کلا عاشق شلوار وشلوارک لی هستی وفقط اون ٢تا رو میپوشی واگه شلواری به جزء این ٢تا تنت کنیم یا نمیپوشی یا باهامون قهر میکنی ونمیایی
خیلی بامزه یه ه به آخر کلمات اضافه میکنی که سوالی بشه
هلوئه_ خیســـه-افسونــه-آبلالوئــــه-گیلاســـه.-کارتونـــه..........
نزدیک به 80% عکس هر کس رو بهت نشون بدیم میشناسی (به جز خودت )بعضی وقتا هم خیلی جدی به عکس طرف زل میزنی وفکر میکنی تا اسم طرف رو به خاطر بیاری هر کسی رو هم نشناسی میگی خاله وعمو ومیگم نه مامان جون مثلا فلانیه ولی مرغ یه پا داره خاله که خاله عمو که عمو
تازگیا به خیلی چیزا که خوراکی باشه و اسمشونو ندونی میگی گیلاســه
وجالب اینجاست که گیلاس رو هم میشناسی
تو شمال دایی میثم آب آلبالو گرفته بود و پرسیدی گیلاسه ودایی جون گفت نه آلبالوئه حالا از اون روز آب آلبالو رو شناختی ومیری ومیایی میگی آبلالوئه یعنی بهت آب آلبالو بدیم
خیل بامزه فیلم تعریف میکنی چند شب پیش من داشتم نماز میخوندم اما کم وپیش متوجه میشدم تلویزیون چی پخش میکنه که بعد از تموم شدن نمازم اومدی پیشم وداری فیلم رو تعریف میکن
(یکی میری بالا پشت بوم ویهو می افته زمین و پاش میشکنه و داد وبیداد راه میندازه):آقا بالا اوتاد دام
و یا خاطرات چند روز پیش رو با آب وتاب بهمون تعریف میکنی هر از گاهی به همچین نکات ریزی اشاره میکنی که چشمامون ٤ تا میشه یعنی میشه این وروجک اتفاقات چند روز یا چند هفته پیش رو به این خوبی به یاد بیاره
١٠٠٠ ماشاا.. خونه همه رو میشناسی نزدیک ٣ماهی میشه که ما خونه خاله بزرگم نرفتیم ٢روز پیش رفتیم همین که رسیدیم دم درشون میگی خاله
دیشب رفته بودیم خونه حاجی آقاجون و شما اونجا ٢تا شکلات کاکائویی خوردی خلاصه تا شب نمیتونستیم کنترلت کنیم و خونه اومدنی هم آویزیون بابایی شدی که باهاشون بری واونا هم مجبور شدن با ماشین ما بیان که تو راه مامانی میگه آرتین میخواهی بری سرسره و شما خیلی بامزه گفتی سرسره خیسه
حاجاقا یه عادت خیلی خوبی داره وبه جای اینکه به شما فسقلیها خوراکی بخره هر وقت که نوه ونتیجه هاشو میبینه یه ١٠٠٠ تومن میده بهتون که همیشه این پولها میره تو قلکت دیشب همین که حاج آقا رو دیدی سریع رفتی سمتش وبعد از بوسیدنش گفتی حاجاقاجون پــول - حاجاقاجون پول
پسر گلم اونقدر حرفهات وکارات بامزه است که نمیشه همشه برات بنویسم فقط اینو برات مینویسم که
عـــــــــاشــــقـــــــتـــــــم