چهارشنبه سوری
جوجه کوچولوی خودم نمیدونم از کی واز کجا شروع کنم اما مینویسم برات از روزهای آخر اسفند که ٢٨ اسفند آخرین روز کاریه ما بود وقراره ما تا ١٦ فروردین با هم باشیم و خوش بگذرونیم که حسابی هم بهمون خوش گذشت
٢٩ اسفند که چهار شنبه سوری هم بود ما رفتیم خونه مامان مهین وبابا غلام وحسابی هم بهمون خوش گذشت اما اصلا شما از وسائل آتیش بازی ترسی نداشتی وخیلی خیلی هم خوشت اومده بود بر عکس پرنیان که از همه چیز میترسید همچین شده بود که درخواست میکردی خودت بری سمت آتیش ودوست داشتی شما هم مثل علیداد شیطونی کنی
آرتین وعلیداد بعد از کلی آتیش بازی وشیطنت با هم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی