آرتین آرتین ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

آرتين شیرینی زندگی مامان وبابا

خاطرات گلم تو 18 ماهگی

1391/11/8 12:53
نویسنده : مامان نسی
412 بازدید
اشتراک گذاری

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤         ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤         ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤  

آرتینم این روزها با داشتنت،با بودنت،با حضور گرمت،دوباره دارم عاشقی میکنم

احساس میکنم بهترین های دنیا رو دارم

میدونی بهترینها چیه؟

بهترین وقت زمانی بود که تو بدنیا اومدی

بهترین زمان،زمانیکه تو رو در آغوشم میگیرم وسرت رو رو سینه هام میذارم  که هر دو به آرامش وامنیت میرسیم وهر دو خوشحال از این که همدیگر رو داریم

بهترین صدا،صدای زیبای توئه که خانه را با شیرین زبونیات پر میکنی

وشیرین ترین نوا،صدای قهقهه شماست که  با این خنده ها شیرینت  شادی رو به خونمون میاری

عزیز دلم الان 18 ماهه که نفسم به نفسهایت بنده

همه وجودم همه توانم فقط برای توست

چون من مادرم مادر تو،توئی که به لحظه،لحظه زندگیم تازگی دادی

عزیز دلم،به اندازه تمام آفریده های خدا دوستـــــت دارم وخواهم داشــــــت

فسقلی ناز من

 

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

پاره تنم هر روز داری شیرین زبون ترو بامزه تر میشی

حرف زدنتم هر روز بهتر میشه

تازه میتونی یه جمله کوتاه هم بگی

چند روز پیش یه کار خیلی بدی کردی و منم تو اتاقت نبودم وهی صدا میزدی مــــــامـــــــان مـــــــامــــــــان ای چـــیـــده

واینکه چند روز پیش من داشتم تلویزیون نگاه میکردم که یهو اومدی پیشم و همزمان با اینکه داشتی صورتمو به سمت خودت برمیگردوندی میگفتی   بـــــیــــبـــــیــــــن

تازه یاد گرفتی فاعل رو هم به جمله هات اضافه میکنی ومیگی

مـــــامـــــان یا بــــابـــــا پـــــاچــــــو& مـــــامـــــان یا بــــابـــــا بـــــیچــــین

اتا:اتاق

و عاشق اتاق میثاقی چون لپ تاب داره وشماهم عاشق لپ تاب وچند روز پیش میثاق تازه رسیده خونه وشما اومدی پیشش وهی میگفتی دا اتا دا اتا:یعنی دایی بریم اتاق

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

حاجا:حاجاقا

بلدی از  1تا3  بشماری اونم زمانیکه خودت دوست داری مثلا زمانیکه داری توپ بازی میکنی و قصد شوت کردن داری

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

پنج شنبه ها روز استراحته که به من وشما حسابی خوش میگذره چون از صبح خونه هستیم وحسابی کیــــف میکنیم اما بابا رضا میره شرکت،5شنبه گذشته بعد از اینکه خواب از سرت پرید و یکم خونه رو برانداز کردی رفتی نشستی رو صندلی وهی میگفتی بـــابـــا دَدَر-بــــابـــــا دَدَر منم گفتم نه مامان جان بابا رفته سر کار شما یه نیم نگاهی به من کردی وبعد با صدای بلندتر و جدی تر گفتی بــــابــــــا دَدَر  نمیدونم حالا تو راست میگفتی یا من

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

وهر موقع سوار آسانسور میشیم شما هم با اون خانمه که نمیدونیم کجا قایم شده طبقات ومیشماری

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

حرفهای زیادی در کل بلدی اما همیشه به کار نمیبری وهر وقت دوست داشتی به کار میبری

اگه چیزی بخواهی وازت بپرسم میگی ها ومنم  هی میگم ها نه،بله اما مرغ یه پا داره و همچنان ها

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

چند شب پیش تو ماشین بابا رضا داشت تلفنی با کسی صحبت میکردی وگفت خوبی وشما جوا بدادی ها ودوباره بابا رضا گفت مامان خوبه وشما دوباره گفتی ها منو نمیگی از خنده مرده بودم ونمیدونستم با شما باید چیکار کنم که این همه ناز وبامزه شدی

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

تو تلویزیون اگه از یه حرفی وکلمه ای خوشت بیاد مثل طوطی درست تلفظ میکنی ویا اینکه حرفهای ما رو هم اگه خوب متوجه شده باشه تقلید میکنی در کل خیلی شیرین زبون شدی

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

عاشق حیوونا هستی واز هیچ حیوونی نمیترسی

به مرغ وخروس هم میگی :قوقو

سگ وگربه هاهم از دست شما آسایش ندارن هر جا ببینیشون حتما باید بدوی دنبالشون

ها:هاپو

پیچی و میو :گربه

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

عاشق چسبونکهای آشپزخونه ای تازه اوناروهم خودت ازتو کابینت پیدا کردی اول یه مدتی فقط تو دستت نگهشون داشتی بعد یادت دادم اگه کمی خیسشون کنی میتونی روی یخچال یا روی سرامیکها بچسبونی اما شما ناقابل اول چند مثقال تُف نثار چسبونک میکنی وبعد به همه جا اونا رو میچسبونی وزمانیکه به در ودیوار نمیچسبه عصبانی میشی و به من متوسل میشی تا اونارو باهم بچسبونیم

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

اجزاء صورتتو به ترتیب دماغ-گوش-چشم-مو ولپ رو خوب میشناسی هم تو صورتت خودت وهم تو صورت ما وعاشق لپی ومدام لپ مارو میگیری ومیچلونی زمونه برعکس شده چشمکنیشخند

  ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

چند روز پیش اومدی پیش مامانی وهم زمان که داشتی گوشاتو میکشیدی به مامانی هم میگفتی مــــامــــان دوشَم

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

خیلی خیلی ذبل شدی واز هر چیزی که دوتا پا داره میری بالا

از دست ما میگیری ومثل آب خوردن میری بالا تا به شونه هامون برسی وهمه میگن آرتین حتما صخره نورد میشهخنده

بینوا مبل و صندلی وتخت و تاب و...... تازگیهاهم از نرده تختت میگیری تا بری بالا اما فعلا موفق نشدی اما به زودی از اونم میری بالا

فکر کنم این سازنده های تخت وکمد برای بچه های شیطون باید طراحیشونو تغییر بدن

صندلی اپن که ارتفاعش خیلی زیاده من مونده چطوری از اون میری بالا وخیلی راحت میری روی کابینت وبعد قَـــــدم رو منو نمیگی روزی چند بار سکته خفیف  میکنم تا شما رو سالم بیارم پایین

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

میز توالت وصندلیش از دست شما در امان نیستن مدام میری روی صندلی وبعد میری بالا میز وهر چی دوست داشته باشی بر میداری منم از ترسم صندلی رو بردم اون ور اتاق اما همین که میبینی من حواسم نیست در آرامش وسکوت صندلی وهل میدی طرف میز وسریع میپری بالا میز و من با شنیدن صدای خش خش وتلق تلوق و.....میفهمم بله کار از کار گذشته خلاصه نوک همه مدادها شکسته رژها خورده شده و...... تازه ما به خاطر شما اتاق خودمون واتاق شما رو موکت کردیم اتاق ما الان همچین خوشگل شده یه جا صورتیه یه جا برق میزنه یه جا....... خلاصه هنرمندی داریم تو خونهزبان

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

کلا دکوراسیون خونمون دیدنی شده اوایل به خاطر مهمون معذب بودم وهمه چیزو میگذاشتم سرجاش اما الان بیخیال شدم وهمه،همین که دکوراسیون جدید رو میبینن یه چند دقیقه میخندن چون تمام صندلیها پخشه تو کل اتاق تا شما نتونی بری بالای کابینت و میز غذا خوری و به جای وسائل زینتی اسباب بازیهای شما تو خونه ظاهر شدن موتور-تاب-لگو و......

تازگیها هم دوچرخت به این وسائل اضافه شده کلا زندگی باحالی برامون درست کردی

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

بعضی وقتها کلافه میشم اما در کل دوست دارم این برنامه ها وبعضی وقتها ما هم به شما ملحق میشیم وبچگی میکنم چون این دوران شیرین ترین لحظات زندگی ما به همراه توست

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

خداییش دمشون گرم کسایی که کانال پرشین تون وهدهدفارس رو درست کرده چون من که میتونم به کارام برسم اونم بعضی وقتها وبیشتر عاشق آهنگهاشون هستی

 ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

بابایی چند روز پیش در مورد برنامه عمو پورنگ وامیر محمد داشت حرف میزد وداشت شعرهای اونارو برای شما میخوند بنده خدا از بس برنامشون دیده از حفظ شده کلا زمونه برعکس شده به جای اینکه شما برای بابایی شعر بخونی بابایی برای شما شعر میخونه

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

عاشق پله هستی وهر از گاهی منو مجبور میکنی که به جای آسانسور از پله ها بریم بالا ولی خداییش خیلی محتاط هستی وخیلی خوب از پله ها میری بالا اگه نرده باشه حتما از نرده میگیری ومیری بالا واگه نرده نباشه از سمت دیوار میری بالا

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

✿✿الهه مامان روشا جون✿✿
10 بهمن 91 2:17
واقعا قشنگ ترین بهترین ها رو نوشتی نسیم جون.
آفرین خاله خیلی ژیشرفت کردی.مامانش این بچم که قشنگ داره حرف میزنه میگفتی خبری نیست.

خاله جونش از بس جیغ میزنه ما که متوجه نمیشیم چی میگه

امیر مهدی و عمی
15 بهمن 91 10:26
سلام مامانی با حوصله
دستت درد نکنه خیلی همه چیرو با دقت و حوصله تعریف کردی .
یک لحظه یاد امیر کهدی وقتی که همسن آرتین جون بود افتادم
ولی مامانی بذار بزرگتر بشه اونوقت باید کل خونتونو موکت کنی

واقعا