واکسن 18 ماهگی آرتین
عزیز دلم 22 دی ماه که 18ماهگی شما بود متاسفانه روز جمعه بود وشنبه ها 28 صفر وتعطیل
واز شانس منم یه روز زود واکسن شما رو نزدن پس موند برای هفته آینده و روز 4شنبه 27 دی ماه یکم کوچولو سرماخوردگی داشتی و باز نتونستم ببرمت برای واکسن
به همین خاطر شنبه 30 دی
عزیز دلم 22 دی ماه که 18ماهگی شما بود متاسفانه روز جمعه بود وشنبه ها 28 صفر وتعطیل
واز شانس منم یه روز زود واکسن شما رو نزدن پس موند برای هفته آینده و روز 4شنبه 27 دی ماه یکم کوچولو سرماخوردگی داشتی و باز نتونستم ببرمت برای واکسن
به همین خاطر شنبه 30 دی ماه ظهر از شرکت زود در اومدم وهمراه مامانی وبابایی ساعت 1 شمار و بردیم درمانگاه وشما تو راه خوابت برده بود وبه زور شما رو از خواب بیدار کردیم و به زور قطره رو خوردی وموقع زدن واکسن شد که خانم پرستار
اول به پای راستت واکسن زدن وبعد پای چپت که برای پای راستت بیشتر گریه کردی
الهی من قربونت بشم که طاقتت زیاده و زود با این قضیه کنار اومدی وبعدش اومدیم خونه
وتو راهم خوابت میومد ومن خوشحال که میخوابی وکمتر درد میکشی اما زهی خیال باطل دوباره انگار به شما اکس داده بودن همچین بلا شدی بودی که نگو از دیوار راست هم بالا میرفتی تا ساعت 4
وخدارو شکر نه تب داشتی ونه پادرد تازه من برای زیاد درد نکشیدنتم شیاف استامینوفن گرفته بودم که میگن زودتر اثر میکنه و شما ساعت 4خوابیدی تا 5:30
وهمین که از خواب بیدار شدی نالت رفت هوا و نمیتونستی پاتو حرکت بدی وچقدر هم اذیت میشدی ومیترسیدی قدم برداری
به همین خاطر من وبابا رضا سریع شال وکلاه کردیم ورفتیم تو پارکینگ ومشغول توپ بازی شدیم با شما اول میترسیدی راه بری اما یواش یواش تونستی قدم برداری ونزدیک40 دقیقه تو پارکینگ بودیم وبا گریه آوردیمت خونه
خدارو شکر تا شب هم خوب بودی،فقط مینشستی دیگه بلند شدنت مشکل میشد ومثل پیرا اول باسنتو میدادی بالا وچند ثانیه اونجوری میموندی وهی میگفتی مــــامــــان مــــــامـــــان وبعد با کمک من ویا خودت بلند میشدی واولش یکم پاتو میکشیدی ولی بعدش مثل قبل بدو بدو میکردی
شبم ترسیدم نکنه تو خواب تب کنی به خاطر همین پیش خودمون خوابوندمت
شب هر وقت میخواستی بچرخی یه کوچولو نق میزدی ولی زود آروم میشدی تا صبح
که صبح انگار نه انگار که دیروز پا درد داشتی
و یکشنبه رو هم من مرخصی گرفته بودم تا کنار گل پسر باشم وحسابی هم بهمون خوش گذشت چون حسابی باهم بازی کردیم
خلاصه این واکسن زدنامونم تموم شد تا 6سالگی آرتین خان
راستی دست مامانی وبابایی درد نکنه چون تو سخت ترین واکسنها همراه ما بودن(واکسن 2ماهگی و18 ماهگی)
پس مامانی وبابایی دستتون درد نکنه
اینم عکسای شیطنت آرتین خان بعد از زدن واکسن 18 ماهگی
آرتین خان چون علاقه خاصی به کیف پول داره این کیف پولم مال خودشه اگه سالم بمونه تا چند ساعت آینده
راستی لخت شدن دلیل داره لباسای آرتین خان کثیف شده بود وخواستم عوضشون کنم که فرار وبه قرار ترجیح داد منم بی خیالش شدم تا کمی کیفشو بکنه