آرتین آرتین ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

آرتين شیرینی زندگی مامان وبابا

واکسن 18 ماهگی آرتین

1391/11/2 12:15
نویسنده : مامان نسی
471 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤        ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤        ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

  همه دنیای من

 

عزیز دلم 22 دی ماه که 18ماهگی شما بود متاسفانه روز جمعه بود وشنبه ها 28 صفر وتعطیل

 

واز شانس منم یه روز زود واکسن شما رو نزدن پس موند برای هفته آینده و روز 4شنبه 27 دی ماه یکم کوچولو سرماخوردگی داشتی و باز نتونستم ببرمت برای واکسن

 به همین خاطر شنبه 30 دی

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤        ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤        ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

 

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤        ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤        ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

 

عزیز دلم 22 دی ماه که 18ماهگی شما بود متاسفانه روز جمعه بود وشنبه ها 28 صفر وتعطیل

 

واز شانس منم یه روز زود واکسن شما رو نزدن پس موند برای هفته آینده و روز 4شنبه 27 دی ماه یکم کوچولو سرماخوردگی داشتی و باز نتونستم ببرمت برای واکسن

 

به همین خاطر شنبه 30 دی ماه ظهر از شرکت زود در اومدم وهمراه مامانی وبابایی ساعت 1 شمار و بردیم درمانگاه وشما تو راه خوابت برده بود وبه زور شما رو از خواب بیدار کردیم و به زور قطره رو خوردی وموقع زدن واکسن شد که خانم پرستار

 

 اول به پای راستت واکسن زدن وبعد پای چپت که برای پای راستت بیشتر گریه کردی

 

الهی من قربونت بشم که طاقتت زیاده و زود با این قضیه کنار اومدی وبعدش اومدیم خونه

 

وتو راهم خوابت میومد ومن خوشحال که میخوابی وکمتر درد میکشی اما زهی خیال باطل دوباره انگار به شما اکس داده بودن همچین بلا شدی بودی که نگو از دیوار راست هم بالا میرفتی تا ساعت 4

 

وخدارو شکر نه تب داشتی ونه پادرد تازه من برای زیاد درد نکشیدنتم شیاف استامینوفن گرفته بودم که میگن زودتر اثر میکنه و شما ساعت 4خوابیدی تا 5:30

 

وهمین که از خواب بیدار شدی نالت رفت هوا و نمیتونستی پاتو حرکت بدی وچقدر هم اذیت میشدی ومیترسیدی قدم برداری

 

 به همین خاطر من وبابا رضا سریع شال وکلاه کردیم ورفتیم تو پارکینگ ومشغول توپ بازی شدیم با شما اول میترسیدی راه بری اما یواش یواش تونستی قدم برداری ونزدیک40 دقیقه تو پارکینگ بودیم وبا گریه آوردیمت خونه

 

 خدارو شکر تا شب هم خوب بودی،فقط مینشستی دیگه بلند شدنت مشکل میشد ومثل پیرا اول باسنتو میدادی بالا وچند ثانیه اونجوری میموندی وهی میگفتی مــــامــــان مــــــامـــــان وبعد با کمک من ویا خودت بلند میشدی واولش یکم پاتو میکشیدی ولی بعدش مثل قبل بدو بدو میکردی

 

شبم ترسیدم نکنه تو خواب تب کنی به خاطر همین پیش خودمون خوابوندمت

 

 شب هر وقت میخواستی بچرخی یه کوچولو نق میزدی ولی زود آروم میشدی تا صبح

 

که صبح انگار نه انگار که دیروز پا درد داشتی

 

 و یکشنبه رو هم من مرخصی گرفته بودم تا کنار گل پسر باشم وحسابی هم بهمون خوش گذشت چون حسابی باهم بازی کردیم❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

 

خلاصه این واکسن زدنامونم تموم شد تا 6سالگی آرتین خان

 

  

 

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤        ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤        ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

 

 

 

راستی دست مامانی وبابایی درد نکنه چون تو سخت ترین واکسنها همراه ما بودن(واکسن 2ماهگی و18 ماهگی)

 

پس مامانی وبابایی دستتون درد نکنه

 

 

 

 اینم عکسای شیطنت آرتین خان بعد از زدن واکسن 18 ماهگی

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤        ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤        ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

آرتین خان چون علاقه خاصی به کیف پول داره این کیف پولم مال خودشه اگه سالم بمونه تا چند ساعت آینده

راستی لخت شدن دلیل داره لباسای آرتین خان کثیف شده بود وخواستم عوضشون کنم که فرار وبه قرار ترجیح داد منم بی خیالش شدم تا کمی کیفشو بکنه

 پسر شیطون من

  بابا ژست

 

جوجه کوچولوی من

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان آرتین (الهه)
2 بهمن 91 11:51
الهی طفلک بچه ها با این واکسنها کلی اذیت میشنولی خدا رو شکر که دیگه تموم شده خاله جون
مریم مامان محمد مانی
2 بهمن 91 14:03
خدا را شکر که بخیر گذشت و آرتین تب نکرد. دیگه برا خودش مردی شده ها: قربون پسر خوشگلم که مامانش هم چه عکسی ازش گرفته
رها مامان راستین
2 بهمن 91 17:19
خدا رو شکر که به سلامتی تموم شد دست مامانی وبابایی درد نکنه آفرین به آرتین که گریه نکرد
مامان پارسا
3 بهمن 91 0:21
به سلامتی آرتین خان
الی مامان آراد
3 بهمن 91 1:54
ای جون من دردم اومد چقدر سخته ولی خوش به حالت تا 6 سالگی دیگه واکسن نداری
مریم
4 بهمن 91 18:44
عزیزم دوستت دارم هزار بار. خدا رو شکر راحت شدی از دست این واکسنا خیلی عکساتم باحاله بوسس
الهه مامان روشا جون
4 بهمن 91 22:49
عزیز دلم واکسنت مبارککککککککککککککک.دقیقا با دخملی ما واکسنتو زدی.
نسیم جون به ما گفتن یک هفته بعد از تزریق ممکنه تب کنن و بدنشون بریزه بیرون.البته به مقاومت بدن مربوط میشه.سر واکسن یک سالگی هم گفتن ولی خدا رو شکر روشا بدنش دونه نزد و تبم نکرد.

خدارو شکر بچه هامون مقاومت بدنشون خوبه

مامان رها
5 بهمن 91 9:49
سلام عزیز دلم آخه این عکس رو گذاشتی نسیم جون نمیگی من پس میوفتم قربونش برم این جیگرو عزیزم هزار ماشا الله آرتین جون پسر شجاعیه بابا واکسن چیه ..............=
الی مامان آراد
5 بهمن 91 12:05
سلام خاله جونم انگاری به ما سر زدین وبم مشکل داشت درستش کردم اگه بازم مشکل داشت لطفا پیغام بزارین ممنونم
شقایق مامان آرشا
7 اسفند 91 20:50
سلام قشنگم .خوشحال میشم تبادل لینک کنیم.موافقتتون را برام نظر بذارید