آرتین آرتین ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

آرتين شیرینی زندگی مامان وبابا

10روز تعطیلی

1391/8/14 14:27
نویسنده : مامان نسی
419 بازدید
اشتراک گذاری

     ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤       ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

عزیز دلم،مامانی وبابایی میثاق چهارشنبه 3 آبان ماه رفتند مسافرت(بندر عباس-قشم-کرمان ............)اونم با دوست خوبشون آقای فرهبد

                 ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

شما چهارشنبه رو رفتی پیش مامان مهین واز پنجشنبه 4 آبان ماه من وشما مثل پارسال که نی نی کوچولو بودی موندیم خونه وحسابی حالشو بردیم وقشنگ میخوابیدیم نیشخند

پ ن:شما طبق عادت همیشگی ساعت 7بیدار میشدی وتا بابا رضارو راه نمی انداختی خیالت راحت نمیشد اما تا اومدن بابا رضا ٢بار میخوابیدی وشارژ شارژ میرفتی به استقبال بابایی

کلاتو این 10 روزه زیاد بیرون نرفتیم وبیشتر خونه بودیم

فقط یه روز صبح رفتیم خونه مادر اینها وبا اسرار نهار موندیم وبعد از خوردن نهار ونوشیدن چای ساعت 1هم اومدیم خونه ببین حالا کی نهار خوردیمچشمک

  ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

یه روزم غروب رفتیم خونه خاله ندا وخاله سمیرا وخاله الهام هم اونجا بودن وشما حسابی با ارشیا ومحمد حسین بازی کردی ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

در ضمن خیلی قلدر بازی در میاوردی ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

تازه اونا 2سال از شما بزرگتر بودن اما از دست شما نمیدونستن چی کار کنن چون شما هر چی میخواستی برمیداشتی وبه اونا نمیدادی ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

تازه محمد حسن 2تا راکت تنیس داشت که مدام دست شما بود و بعد از مدتی محمد حسین اومد ویکیشو که زمین بود برداشت وشما عصبانی محمد حسین دنبال میکردی تا راکت وازش بگیری نمیدونی چه صحنه جالب بود ما رو نمیگی از خنده روده بر شده بودیم❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤ 

   ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤ 

یه شبم شام رفتیم خونه ثریا عمه اینها وافسون عمه جون وطلا جون هم اونجا بودن وشما اونقدر مهنا وکیان وگاز گرفتی که نگو آخر سر هم یه سنگ پیدا کردی ومحکم زدی سر مهناواصلا هم خجالت نکشیدی

پ ن:(مهنا:10ساله وکیان9ساله)❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤ به نظرت من باید با شما چی کار کنم

  ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

کلا تو این 10روز یعنی از 4 تا 13 آبان که تو خونه بودیم خیلی بهمون خوش گذشت

  ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

راستی سه شنبه که داشتم مرخصی میگرفتم رئیسم صدام کرد که چرا دارم مرخصی میگیرم ومنم گفتم که شما تنها هستی ومجبورم بمونم خونه و رئیسم هم امضا کرد وگفت اگه میخواستی بری مسافرت هرگز امضا نمیکردم ولی چون میگی داری میری بچتو نگه داری موافقت کردم واقعا دم رئیسم گرم که با این کارش منو درک کرد چون اون وقت نمیدونستم باید چی کار میکردم

                                       ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤ ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤ ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

راستی گلم تواین چند روز مرخصی ما 3تا مناسبت پشت سر گذاشتیم

اولیش عید قربان بود

دومیش 9امین دندون شما

وسومی هم عید غدیر که هر کدومو جدا برات مینویسم

            ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤       ❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

 

 

 


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان آرتین (الهه)
14 آبان 91 12:32
آخی عزیزم خوشحالم که بهتون خوش گذشته
نهمین دندون هم مبارکککککککککک

ممنون

سمیه مامان پارسا
14 آبان 91 12:48
قربونت برم . نه عمل نشد آزمایش قبل از عملش یکم نقص داشت. خوش بگذره تعطیلات. اون رمز هم ماجراهای پارساست واسه دکتر بردنهاش راستی وا کدوم شهرید شما؟
پگاه مامان آرتین
14 آبان 91 13:06
سلام عزیزم به مامان بگوازت عکس جدید بذاره.دلمون تنگ شده.همیشه شاد باشی
http://artinjan90.niniweblog.com

رو چشم حتما

مریم
14 آبان 91 13:31
خدا رو شکر بهتون خوش گذشته انشالله که همیشه خوش باشین با هم بوس

ممنون ماهم بوس

فاطمه مامان الينا
14 آبان 91 13:37
اي جون حسابي مامانت را ديدي شير شدي و قلدر بازي در مياري.پس خيلي خوش گذشته بهت .


آره واقعا

رها مامان راستین
22 آبان 91 16:27
همیشه شاد باشین


ممنونم رها جون