پسر 1442 روزه من دیشب (1394/04/03)یکی از بهترین شبهای زندگیم بود دیروز غروب شما از ساعت 5:30خوابیدی تا ساعت 8 وشب دیگه خوابت نمیومد به همین خاطر از ساعت 11تا 11:45 کارتون نگاه میکردی واز شانست داشت کارتون شان دِِِِ شیپ رو نشون میداد وچه خنده ای میکردی وچون من خسته بودم دیگه رفتیم که بخوابیم وشما خیلی خوشگل طبق معمول رفتی وسرجات خوابیدی اما بعد از 10 دقیقه دیدم اومدیم پیش من تا کنار ما بخوابیم وهر وقت این اتفاق می افته ما با آغوش باز شما رو کنار خودمون میخوابونیم شما هم خیلی ساکت اومدی و پیش ما خوابیدی من در عالم خواب وبیداری بودم که ی...