دلتنگی مادرانه
قشنگه مامان دی ماه-ماه خیلی خوبی برای مابود
چون تواین ماه شما تونستی برای اولین بار بچرخی-تونستی کوچولو بشینی اوایل چند ثانیه بود اما الان بدون کمک بالش میتونی 5دقیقه بشینی
یا اینکه تواین ماه شروع کردی به خوردن غذاهای خوشمزه
پس اوایل دی ماه- روزهای خوبی برای ما بود اما روزهای اخر دی ماه نه
عسلم مرخصی 6 ماهه من تا 22 دی ماهه بوداما شانس اوردیم 23-24 هم تعطیله اما من باید از 25 یعنی 1شنبه شمارو بگذارم پیش مامانی و برم شرکت واااااااااااااااااااااااااای خدایا چقدر سخته این کار
گلم الان چند روزه که ذهنم مشغول این قضیه است که چی کار کنم وکاری جز گریه کردن ندارم
اوایل تصمیم گرفتم که دیگه شرکت نرم اما همه منصرفم کردن که این کار اشتباهه و مامانی وبابارضا هم گفتن یه چند وقتی برم اگه دیدیم نمیتونیم دوریه همدیگرو تحمل کنیم اون وقت استعفا بدم ودوباره باهم باشیم
قشنگم الانم که دارم این مطالبو برات میذارم اشک تو چشام جمع شده
راستی من باید نزدیک300سی سی شیر برات بدوشم تا فردا گرسنه نمونی اما شما امروز همچین اشتها باز کردی که نگو الانم بیدار شدی وشیر خواستی وسیر نشدی واونقدر بی تابی کردی وداد زدی که مجور شدم 50 سی سی ازشیرای دوشیده شده رو بدم بهت تا بخوری تازه 100سی سی هم ظهر مامانی بهت داد بخوری تا به نبودن من عادت کنی ولی همچین شما ذبلی که نگو
هم اون 100سی سی شیرو خوردی وهم اومدی توبغل من وبعداز خوردن میمی خوابیدی
پسرم خیلی خیلی دوست دارم بدون مامان شمارو با هیچی هیچی تو این دنیا عوض نمیکنه