27 ماهگی گل پسرم
روزی دیگری آغاز شد!
هنوز نقشی بر امروز نرفته است وتو نقاش منتخب خداوندی!
این تو و این اعتماد خالق به تو
روز زیبایت مزین به انوار طلایی
دیدن هر بامداد اتفاق ساده ای نیست،خوشایند است وتکرار ناپذیر...
گنجشک ها بیخود شلوغش نمیکنند،معجزه را میبینند
پسر مهربانم معجزه پروردگارم
ماهگرد روزهای زیبای پاییزیت مبارک
پسر نازنیم و مهربونم
اونقدر شیرین زبون شدی که نمیتونم تک تک حرفها و جملات شیرینت رو به یادگار برات بنویس اینها فقط گوشه ای از شیرین زبونیاته
فعلا تو فعل ها مشکل داری و من عاشق این اشتباه حرف زدناتم
میگیم آرتین مامان رو دوست داری:میگی مامان دوست دارم
میگیم آرتین بابا رو دوست داری:میگی بابا دوست دارم و........
A B C :A D C
عزیزم:عزیزم
میگیم آرتین تقی لو :میگی حاضر حاضر حاضر
چند سالته:دوسالمه
نسیم یه لحظه
من جلو آینه بودم یهو اومدی بهم نگاه کردی ومیگی:نسیم خوبی
میگی نسیم جیش میگم بدو بریم دستشویی میگی تموم شد
دیچرخه:دوچرخه
چــِپشــِم:کشمش
١٣:ماشین حساب
٦:چرتکه
پــــِــــــــــــــــــــــــشی
اتل متل توتوله
تاب تاب عباسی
عاشق سازی ولی از آواز خوشت نمیاد حتی شعر هم برات میخونیم زیاد خوشت نمیاد ما هم زیاد باهات کاری نداریم اما اون روز خود به خود شروع کردی به خوندن تاب تاب عباسی واتل متل توتوله پس فهمیدیم این وروجک کوچولوی ما مثلا گوش نمیدم اما کاملا حواسش به ماست وتونسته شعرها رو دست وپا شکسته یاد بگیره
بد:هر وقت عصبانی میشی میگی بد بــد
میگی آمیا میگم چی میگی یـَسا،آمیا (رسا داداش بزرگ آرمیاست)
آهنگ شاد پخش نشه میگی نانای قشنگ-بابات نانای قشنگ
خاله سمیرا:خاله سمیرا
نـِنِشتم:نوشتم
ای ناناش:ایناهاش
شبلال لی توشه:داریم میریم خونه مامانی دیدی شلوار لیت تنت نیست یهو دیدی تو ساک دستیته میگی بابات شبلال لی توشه
شبلال لی قشنگـــــــــه
اگه شلواری جز اون دوتا شلوار لی تنت کنیم میگی نسیم شبلال لی قشنگ یعنی این و دوست ندارم اون قشنگه رو بپوشم
خیلی بامزه به شلوار همه نگاه میکنی ومیگی نسیم شبلال لی،بابات شبلال لی،آتین شبلال لی
من قربون این استدلالت بشم که مثل خودت ماهه
(١٢/٠٧/٩٢) شب،نشستی تو ماشین میگی بابات کبات که خریدیم وخوب هم خوردی
صدای زنگ درب رو میشنوی میگی:بله
بعدش میگی کــیه کــــیه کــــیه کــــــــــــــــیه .....تا طرف رو نبینی همچنان میپرسی کـــــیه
پ ن:اون زمانی که شما تو شمم من بودی سریال قهوه تلخ پخش میشد ومن عاشق بابا اِتی بودم الانم شما خیلی از کلمات رو مثل بابا اتی تلفظ میکنی
پَــپَـر گِــیه صندلی:سر صنلی با پرنیان دعوات شد وپرنیان گریه کرد واین جمله رو به همه میگی
١٤/٠٧/٩٢ شب اومدی پیش ما بخوابی و میگی نسیم دست و دست منو گرفتی وگذاشتی زیر سرت و میگی بابابت نسیم دست زیر ،وای که چه لذتی داشت از اینکه دستم بالشت پسرم شده بود
دیشب یکم تب داشتی به همین خاطر پیش ما خوابیدی وصبح ساعت ٦:٣٠ از خواب بیدار شدی ومیبینی من بیدارم میگی نسیم لالا زمونه عوض شده به جای اینکه من به این فسقلی بگم لالا ایشون به ما میگن لالا
سوار تاکسی شدیم نزدیک خونه رسیدیم میگی آقا مرسی آقــــــا مرسی میگم مامان جون هنوز مونده میگی ممنون اقا
بابات عمو مَجید بستنی بـیخَر
میگم آرتین بستنی خوردی :میگی بستنی خوردی (خوردی به جای خوردم)
پسر خیلی خیلی مهربونم هر خوراکی که برات بخریم حتما به بقیه هم تعارف میکنی چند روز پیش داشتی پفیلا میخوردی ویهو دیدی یه نی نی داره بهت نگاه میکنی و خیلی ناز یه مشت پفیلا دادی به اون نی نی ناز
سر سفره حواست به همه هست که کی چی داره و کی چی نداره که اگه احساس کنی مثلا یکی نوشیدنی نداره سریع براش نوشیدنی میبری
همیشه داشتن "بهترینها"به آدم غرور خاصی میده
من مغرورترینم،چون تو بهترینی....