پسر مهربون و باهوشم
پسر ماهه،باهوشم
انیشتین کوچولوی مامان
آخه نمیدونم ازخدا چه جوری تشکر کنم که یه همچین پسر مهربون وباهوشی روبه ما هدیه داده
خـــدایــا مــمـنونتــم
حالا بگم از هوش بالای این پسر جیگر طلای ما
چهارشنبه غروب من و آرتین با هم رفتیم خونه مامان اینها آخه مامانی وبابایی ومیثاق یه چند روزی رفته بودن مسافرت
وما غروب رفتیم آنجا و شام هم موندیم
که حوالی ساعت ١٠ بود که آرتین یهو گفت نسیم ج ی ش
که منم فکر کردم داری با ما شوخی میکنی اما دایپرترو در آوردم
وبا هم رفتیم دستشویی و
بله شما حسابی کارتو انجام دادی و چقدر هم میخندیدی
دوباره بعد از یک ربع گفتی نسیم ج ی ش
که گفتم این بار قصد شیطنت داری اما دوباره با هم رفتیم دستشویی و باز دوباره همون اتفاق
و شب رو راحت خوابیدی و صبح ٥ شنبه بعد از اینکه بیدار شدی این برنامه تکرار شد جیش تولالت
خونه رو هم کثیف نکردی اما تو دستشویی هر جا که دوست داشته باشی کارتو انجام میدی
راستی اصلا صندلیتو دوست نداری و فقط دکوریه تو دستشویی برای شما
اما حیف فقط ج ی ش رو میگی که اونم به نوبه خودش خوبه
جمعه صبح یه اتفاق جالب افتاد ساعت ٧:٣٠ از خواب بیدار شدی و منو صدا کردی همین که اومدم پیشت گفتی نسیم ج ی ش تولالت که سریع با هم رفتیم تولالت همین که وارد شدیم یه نگاهی به تولالت و دمپایی ها کردی وگفتی مامان لالا
الهی قربونت بشم که خواب از ج ی ش برات مهمتره
که منم مهربون دلم طاقت نیاورد وسریع اومدیم بیرون و شیر خوردی اما، نخوابیدی که هیچ دوباره تو دایپرت خرابکاری کردی
گل مامان منم زیاد بهت سخت نمیگیرم
آخه پسری که خودش به این مرحله رسیده انصاف نیست منم بهش گیر بدم
از شورت آموزشی زیاد خوشت نمیاد ودوست نداری بپوشی منم یا مدام پوشکت میکنم یا از پوشکهای معمولی برات استفاده میکنم که اونارو میگذارم داخل شورتت تا زیاد اذیت نشی تا الان که برای هر دومون زیاد سخت نبوده ایشالا از این به بعد هم روزهای سختی رو نخواهیم گذروند
پسرم ،مهربانی تزئین لحظه هاست برای مهربانیت جوابی جز دوست داشتنت ندارم