شیرین زبونی و شیرین کاریهای آرتین خان
مهربانی عطریست که در گل جاریست وتو خوشبو ترین شاخه آنی
این روزها وقتی بهت نگاه میکنم ساعتها به فکر فورو میرم وبا خودم میگم خدایا یعنی این همه پسر کوچولوی منه که روزهای اول قادر نبود هیچی انجام بده وچیزی بگه
اما الان میتونه کم وبیش حرف بزنه یا به ما بفهمونه که چی میخواهد یا چی شده یا......................
خدا یا شکرت بابت این گل بی خار خودت که به من هدیه دادی
بعضی وقتها همچین کارایی میکنی که دهن هممون باز میمونه من که نمیدونم چی بگم فقط میگم قربون این پسر باهوشم بشم
دایره لغات جدید آرتین
چیــــجه:تخمه(هر نوع تخمه ای که چشمتو بگیره،البته تخمه با پوستش)
پَــــرپَـــــر:پرنیان
کیدی:کیوی
عَمَّ َ:عمه
عَم ِ:عمو
این 2تا کلمه رو با لحجه شیرین ترکی میگی
پ ن:جالب اینجاست که به همه عمه و عمو نمیگی به هر کسی که دوسش داری میگی واولین کسی که عمو خطابش کردی عمو وحید همسایه خوبمون بود
به بعضی ها هم مامان وبابا میگی
به عمو اکبر میگی بابا وبه خاله سمیرا مامان
در کل هر کسی رو هر چی دوست داری صدا میکنی وبعضی ها رو هم به نظر خودت داری به اسم صداشون میکنی اما هرچی تلفظ میشه ا ِلا اسمشون
ا َشیل له:من هنوز کشف نکردم اما بابا رضا میگه منظورت شکلاته
نی نی:از بچه نوزاد گرفته تا بچه 7-8 ساله
ا ِسی:مرسی
پ ن:تازگیها عاشق پول شدی و همچین زرنگی که نگو اگه چند تا پول کاغذی بذاریم حتما اونی که از همه بیشتره رو برمیداری
چند روز پیش تودست من پول دیدی وبا اسرار از من خواستی بهت بدم اول امتناع کردم اما بعدش دادم همین که پولو داشتم میزاشتم تو دستت بلند گفتی مامان ا ِسی
وای مارو نمیگی
تِ تِ:تلفن،تخم مرغ وهرچیزی که با ت شروع میشه
حَسن:همون کارتن حسنی اما اگه کارتن دیگه ای هم برات بذاریم بازم نگاه میکنی
پ ن: فقط خونه مامانی اینها کارتون نگاه میکنی اونم حتما باید رو صندلیت بشینی وگرنه انگار قطعه پازل درست نیست یعنی کارتن،صندلی،خوراکی یاشیشه شیر تا اینا نباشن حسن پخش نمیشه
...................................
حالا برسیم به شیرین کاریات
چند روز پیش خونه مامانی اینها از جلوی آیینه روشویی موچین رو برداشته بودی وداشتی ابروهاتو برمیداشتی مامان وبابا رو نمیگی غروب که داشتن به من تعریف میکردن داشتن ریسه میرفتن
ببین اون موقع چه حالی داشتن
چند روزیه که دف منو پیدا کردی ودوست داری باهاش بازی کنی اما خوب میترسیم که پاره اش کنی چون علاقه داری اول با زنجیراش بازی کن وبعد میشینی روش که پریشب بابارضا از دست گرفت وگذاشت روی کمد وشما از یادت رفت وصبح همین که بیدار شدی چشمت افتاد بهش واز من خواستی که بدم گفتم نمیشه به بابا بگو وبابا رضا هم چشماشو بست که یعنی من خوابم ودوباره اومدی سمت من و دست منو گرفتی وبردی پیش کمد و من دستم رو بلند کردم وگفتم نمیشه وشمایه چند لحظه به من نگاه کردی وسریع دستمو گرفتی وبردی تو اتاق وصندلی اپن رو نشون دادی وبا اشاره گفتی بیا برو روی این اون موقع دستت میرسه
وای منو نمیگی دهنم باز موند ه بود و مرده بودم از خنده
که وروجک این ودیگه از کجا یاد گرفتی
عاشق رقص وآوازی
چه کیفی میکنی تو جشنهای تولد وعروسی
5شنبه رفته بودیم عروسی وای چقدر رقصیدی تازه اون کنار منارا هم راضی نمیشدی برقصی میرفتی اون وسط ها و دوست داشتی تو جمعیت باشی و با اونا برقصه
وعاشق آهنگ ترکی به خصوص لزگی هستی اونقدر ناز میرقصی که نگو
از رقص هرکسی هم که خوشت میاد یه چند لحظه زوم میکنی روش وقراره کی از اون رقصیدن پرده برداری خدا عالمه
هر بچه تپلی رو که میبینی خیلی بامزه لوپاشو میکشی وای هرکسی این حالتتو میبینه از خنده ضعف میره حتی پدر ومادر اون بچه
برای من که جای تعجب بود وقتی دیدیم تو عکس هم ماها رو میشناسی اونایی رو که شناخت کامل ازشون داری درست خطاب میکنی
من وبابا رضا رو که در هر حالت میبینی میشناسی
وهر کسی رو که با هر اسمی میشناسی خطاب میکنی
بابا-عــَم َ-عـَم ِ-نی نی-دا-پَرپَر..........