آرتین آرتین ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

آرتين شیرینی زندگی مامان وبابا

خاطرات آرتین جونم تو 19 ماهگی

1391/12/10 13:52
نویسنده : مامان نسی
593 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز


عزیزکم دیگه یواش یواش داری بزرگ میشی وبا بزرگتر شدنت داری بهم یاد میدی که چطور مادری باشم براتقلب

دیگه مثل نوزادیتان نیستی تا راحت بتونم باهات ارتباط برقرار کنم دیگه مردی شدی برای خودتچشمک

خوب وبد رو خوب متوجه میشی ،برای خودت شخصیت پیدا کردی. حرفهامون رو خوب متوجه میشی و هر از گاهی از کارهامون ایراد میگیری وبعضی وقتها هم احساس مسئولیت میکنی و.....

دردونه مامان دیگه کلا مثل ثابق نیستی وهر روزت با روزهای دیگه متفاوت شدهماچ

                                  

                                             

 

حرف زدنت داره هر روز بهتروبهتر میشه:
امروز صبح طبق معمول ساعت 7 بیدار شدی وهمین که دیدمت گفتم سلام مامانی صبح بخیر وشماهم خیلی بامزه گفتی شَلام شِ شِ...

                                            

 

خیلی خوب با تلفن صحبت میکنیبه من زنگ بزن اما خدا به داد ما برسه چون مکالمه تلفنیت الان 5 دقیقه میشه حالا تو آینده چی بشه خدا عالمهقهر

اداهایی که پشت تلفن در میاری خیلی بامزه است

        شکلکهای جالب و متنوع آروین 

 

  مکالمه تلفنی  آرتین با مامانی

مامانی میگه آرتین میای خونمون شما هی میگفتی دَر دَر*دَر دَر

وبعدشما پشت سر هم تند تند حرف میزدی وبعد میگفتی اُُُُُُُُُُُُُُُُُُ ُ ُ ُ ُ

که مامانی میگفت منو نَتَرسون همین که مامانی این حرف رو میزد شما سریع 2تا دستاتو میذاشتی رو شکمت و خودتو به جلو خم میکردی

مامانی میگفت آرتین خداحافظ شما هم این طرف تلفن بای بای میکردی

ومامانی میگفت بوس کن تند تند گوشی تلفن رو بوس میکردی.

                                                  

و2بار هم با،بابایی وبابا غلام تلفنی صحبت میکردی و دروغکی پشت تلفن چه گریه ای میکردی ما که دلیلشو نفهمیدیم فکر کنم فقط داشتی خودتو براشون لوس میکردی

                                        

بعضی وقتها حرفهایی میزنی که ما متوجه نمیشیم چه میگی اگه جایی بردنی باشیم از دستمون میگیری ومیبیریمون به اون محل تا نشونمون بدی منظورت چیه ، ویا با ایما واشاره منظورتو میرسونی

                                                         

چند شب پیش من وبابا رضا داشتیم چایی میخوردیم وشما هم مشغول بازی بودی که یهو لیوانتو آوردی پیش ما وچیزهایی گفتی که ما منظورتو متوجه نشیدیم ودر کمال آرامش اول فنجون ما رو نشون دادی وبعد انگشتتو آوردی به سمت لیوانت وفرو کردی تو لیوانت ومحکم میزدی ته لیوان که به منم چایی بدین ما رو نمیگی از خنده مرده بودیم

جالب اینجا بود که شما به آب و چایی ونوشابه ودوغ و.... بعضی میگی آبَ ولی اون شب آبَ نمیگفتی و یک ریز ایتالیایی حرف میزدی

                                              

چند روز پیش که خونه مادر اینا بودیم شما یه گوشی موبایل برداشته بودی وداشتی باهاش بازی میکردی که خاله الهام گفت آرتین اون چیه دستت

که شما سریع موبایلو پشتت قایم کردی و گفتی هیــــشّی هیــــشّی

ما رو نمیگی هم تعجب کرده بودیم از این کار وحرفت وهم از خنده مرده بودیم بعدش هی ازت میپرسیدن اما شما ناز میکردی ودیگه تکرارنمیکردی

                                                       

به شیر که همون میمی باشه میگی شیــــش،مامان شیــــش

                                               

 چند شب پیش بابا رضا بهت گفت آرتین چِــــدا وشما خیلی باحال برگشتی سمت بابا رضا وخیلی جدی گفتی چِــــرا

وای منو نمیگی فقط داشتم غش غش میخندیدم آخه خیلی باحال غلط بابا رضا رو در آورده بودی اما بعد از اون بازم میگی چِــــدا

                                               

کلا طوطی شدی ومدام حرفهای مارو تکرار میکنی دوست داری که درست صحبت کنی اما نمیشه که نمیشه

                                                         

تازگیها هم مدام میگی دالـــــه،دالـــــــه مامان جون ببخش تا الان کشف نکردیم منظورت چیه هر وقت کشف کردم مینویسم منظورت چی بودهقلب

                                              

خیلی خیلی خیلی شیطون شدی وبازیگوش با همه چی کار داری عاشق دو شاخه سیم هستی و هر سیمی پیدا میکنی دنبال 2 تا سوراخ میگردی تا اونجا جاش بدی جمعه سشوارو برداشته بودی و دوشاخه سشوارو داشتی به پشت سشوار که جای پیچاش بود فرو میکردی ونمیرفت وجیغ وداد  راه انداخته بودی که نگو

به نظرم شما دوست داری بزنی تو کار فنی  نمیدونم به کی رفتی؟؟؟؟؟؟؟

پ ن:چشمکمن که خودم اگه چیزی تو خونمون خراب بشه اول یه کوچولو تعمیرات ابتدایی روش انجام میدم که خیلی مواقع هم جواب میده واگه نشد میره زیر دست بابا رضا و اگه نشد میره زیر دست متخصص

گلم این ونشنیده بگیر فقط وسایل بزرگ خونه رو تعمیر نکردم اما ما بقی رو یه چکاپ جزئی روشون انجام دادمنیشخندچشمک

                                              

حرفای مارو خوب متوجه میشی مثلا میگیم آرتین کنترل رو بده کنترل رو میاری میدی یا اگه چیزی به صلاحت نباشه انجامش نمیدی وبعضی وقتها اون چیزی رو که دوست داری انجام میدی

                                                 

چند شب پیش داشتیم سفره شام رو باز میکردیم که بابا رضا گفت آرتین برو از مامان لیوانارو بگیر بیار وشما هم اومدی فقط لیوان خودتو از رو میز برداشتی وآوردی گذاشتی تو سفره الهی من قربون این پسرناز وشیرین بشم که اینهمه حرف گوش کنه وتنبل

                                                   

اگه چیزی رو هم متوجه نشی خیلی خوب به کلمه ما گوش میدی و دستان مارو دنبال میکنی تا ببینی چیــــرو نشونت میدیم وبعد از اینکه متوجه شدی میری میاریش

                                               

 پ ن:تازگیها هم محل نشستنت خونه مامانی اینها شده روی میز غذا خوری کلا حال میکنی بشینی روی میز 

خیلی راحت صندلی رو برمیگردنی و مرحله به مرحله و خیلی محتاط  میری میشینی روی میز

 مامانی صبح تعریف میکرد دیروز آبَ خواستی وموقع آب خوردن یکم آب میریزه روی میز وشروع میکنی به حرف زدن که مامانی وبابایی متوجه نمیشن شما چی میگی وشما هم که میبینی اونا متوجه نشد میری یه دستمال کاغذی میاری و میزو تمیز میکنی وبعدش به مامانی وبابایی نگاه میکنی که منظورم این بودزبان

الهی من قربون این پسمل ناز وباهوش وتمیز خودم بشم که اینهمه نازه

شکلکهای جالب و متنوع آروین

 

 

 

تازگیا علاقه ای به لباس پوشیدن  نداری ومدام دور اتاق میچرخی اما اینو میدونی دَدَر بدون کفش امکان نداره به همین خاطر همین که میگیم آرتین بریم ددر سریع میری کفشاتو میزنی زیر بغلت وکنار در وایمیستی ولباس مباسم بیخیالش میشی

دیگه پوشک دوست نداری وهر وقت میخوام پوشکتو عوض کنم یه چند دوری خونه رو میچرخیم وآخر سر با جیغ وداد پوشک میشی اما دوست دارم دیگه پوشکت نکنم اما از فرشها نگرانم آخه دوست ندارم خونمون کثیف بشه حالا باید یکیشو انتخاب کنم راحتی آرتین یا فرشمتفکرسوال

شکلکهای جالب و متنوع آروین

هنوزم با غذا خوردنت مشکل دارم خوب غذا نمیخوری نمیدونم دیگه باهات چی کار کنم یا چی بهت بدم متفکر

یه ایراد کوچولوهم که داری اینه که یه ذره وسواسی هستی اگه دستت به چیز خیس بخوره بدت میاد مثلا بر خلاف بچه های دیگه که ماست دوست دارن شما ماست نمیخوری حتی من دوست دارم بمالی رو سر وصورتت اما یکم بخوری اما نمیخوری که نمیخوری چون دستات خیس میشه وبدت میاد خدا نکنه چیزی بچسبه به دستات چون بدو بدو میایی پیشم واسرار که دستمو پاک کنزبان

بر عکس تنقلات باشه همچین میخوری که نگونیشخند

کلا عاشق نون هستی وبا اشتها نون میخوریاز خود راضی

غذاهای آبکی دوست نداری

تازگیها هم یاد گرفتی زمانیکه نمیخواهی غذا بخوری دوتا دستتو برعکس (یعنی کف دستات به سمت بیرون میشه) میذاری جلو چشمات تا قاشق رو نبینی وغذا نخوریبامن حرف نزن

اما الان یه چیزی یاد گرفتم تو هم مثل بابا رضا عاشق نمکی به همین خاطر اولین لقمه ای که میخواهم بذارم تو دهنت یکم نمکشو زیاد میکنم وهمین که اولین قاشق رفت تو دهنت دیگه خوب میخوری وفقط اولین لقمه یکم نمکش زیاده اما ما بقی کم نمکهچشمک

دست بابایی دردر نکنه چون الان یه مدتی میره برات تخم کبوتر میخره تا شما بخوری تا شاید خوب حرف بزنی اما از حرف زدن خبری نیست که نیست اما دایی میثم یه چیزی باحال میگه،میگه آرتین حرف نمیزنی نمیزنی اما یهو همچین قراره حرف بزنه که نگو فکر کنم باید بره تو رادیو مجری بشهنیشخند

شکلکهای جالب و متنوع آروین

گاز گرفتن وداد زدنتم خیلی خیلی کم شده اما قطع نشده

شکلکهای جالب و متنوع آروین

دیگه مثل ثابق ، مثل آقاها تو ماشین نمیشینی با صندلیت که مشکل پیدا کردی نهایتا 10دقیقه توش میمونی بعدش میایی پایین ویه چند دقیقه کفماشین میشینی بعدش جیغ وداد وگریه که میام جلو بعدشم که اومدی جلو میری سراغ داشبرد ودنده ،ضبط و برف پاک کن و......تازه چند روز پیش دست انداختی وسوئیچ رو در آوردی مگه پسم میدادی ما رو نمیگی داشتیم سکته میکدیم چون اون موقع فرمون قفل میکنه وخدا رحم کرد که هیچ اتفاقی نیوفتاد در کل خیلی تو ماشین اذیت میکنی وجالب اینجاست که من همیشه پشت میشینم اما شما ترجیح میدی بری جلو پیش باباآخ

به خاطر همین قضیه شاید امسال عید جایی نریم وبمونیم خونهخمیازهگریه

شکلکهای جالب و متنوع آروین

در کل خیلی شیطون ناز،بانمک و شیرین زبون شدی با اینکه خیلی اذیتمون میکنی اما کافیه یه چند دقیقه نبینیمت یا یکم بیشتر بخوابی همچین دلمون به کارات تنگ میشه که نگو

                                 

عشق ومحبت من شبیه باران نیست که گاهی می آید وگاهی نمی آید،عشق ومحبت من شبیه هواست بعضی وقتها ساکت!اماهمیشه در اطراف توست...

❤شکلکهــای جالـــب آرویــــن❤

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان پارسا
11 اسفند 91 14:39
چه بامزه . می تونم تصور کنم چقدر خوشکل گفتی هیشّی.

بامزه هم کمه،دختر خالم الانم که الانه مونده تو کَفِش
مامان پارسا
11 اسفند 91 14:40
نسیم جون تخم کبوتر واقعا واسه صحبت کردن بچه تاثیر داره ؟

آره گلم قدیمیا میگن خوبه

مامان آرتین (الهه)
12 اسفند 91 1:56
نسیم جون این وروجکها خیلی بهم شبیه هستن هااااا
آرتین هم وقت لباس پوشیدن همینجوریه و همینطور علایق غذاییش

امان از دست این آرتینا

شقایق مامان آرشا
12 اسفند 91 10:06
ای جان پسملی دیگه آقا شده
✿✿الهه مامان روشا جون ✿✿
12 اسفند 91 15:40
قربونش برم با این حرف زدنش.
راست میگی نسیم جون هر چی بزرگتر میشن سخت تر میشه با هاشون ارتباط برقرار کرد.
روشای ما هم عاشق تلفونه(البته مثل مامانشاونم همش دوست داره تلفن دستش باشه.
خدا جونم قربون عظمتت برم چرا ما مامانا باید انقدر خلاق باشیم و به هزار در بزنیم تا بجه هامون یه لقمه غذا بخورن؟؟؟؟؟؟؟؟

واقعا خدا پدر گراهام بل و بیامرزه که تلفن واختراع کرد وگرنه مامانا حتما افسردگی میگرفتن
الهه جون بعضی وقتها میگم منم بشم مثل بعضی از مامانا که نمیدونن بچشون چی میخوری کجاست واز این جور حرفا خداییش دیدی بچه هاشونو 1000 ماشالا 2برابر بچه های ما هستن
مامان سونیا
12 اسفند 91 16:47
ای جون ا فرین به این گل پسر شیرین زبون و خوش ادا

ممنون خاله جون
رها مامان راستین
12 اسفند 91 17:54
کارای بامزه میکنی شیطون ولی واسه صحبت کردنش عجله نکنید دیگه تا دوسال حسابی حرف میزنه


ایشالا
الی مامی آراد
14 اسفند 91 2:10
عزیزم 19 ماهگیت مبارک
sسمیه
14 اسفند 91 10:25
قربونت برم نسیم جون بالاخره نوشتن این چن روز تموم شدو چند تا عکس باباش گرفته بود گذاشتم. قربونت بشم راست میگی واسه رمز حواسم نبود ببوس آرتین و
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
14 اسفند 91 12:55
نسیم جونم چه کامل و خوب نوشتی. منکه چند وقته نمیتونم بیام و کامل بنویسم.