اندر احوالات آرتین در 17 ماهگی
عزیزدردونه مامان الان چند وقتیه که یه پارچه آقا شدی اخلاق ورفتارت خیلی خیلی عوض شده اینو من نمیگم همه میگن
یکی از تغییراتت تو حرف زدنته کلا ایتالیایی حرف میزنه وهر وقت دلت خواست میری تو خط فارسی
چند شب پیش داشتیم حاضر میشدیم که بریم مهمونی ومن وبابا رضا تو اتاق بودیم وشما تو اتاقت که یهو گقتی بـــابـــا که بابا رضا گفت جانم بعد دوباره گفتی بــــابــــا وبابا رضا گفت بله که پشت بندش گفتی مـــامــــان ومنم گفتم بله ودوباره گفتی مـــامـــان ومن گفتم جانم که یهو گفتی مـــامـــی مـــامـــی ما رو نمیگی هم تعجب کرده بودیم هم از خنده روده بر شده بودیم تازه هر از گاهی هم میخواهی خودتو واسه بابا رضا لوس کنی میگی بابایی
تکه کلامتم مامانِ غذا میخواهی مامان خوشحالی مامان عصبانی هستی مامان و......
گلم 2هفته میشه که عادت دادم با هم میریم دستشویی وهمین که آب وباز میکنیم بلافاصله شما.....بله-اما از صندلیت زیاد خوشت نمیاد چون هر وقت رو صندلیت میشینی مشغول به شیطنت میشی ویادت میره برای چی اومده بودیم اونجا
وچقدر هم دستشویی دوست داری هروقت میریم دستشویی انگار داری میری پارک یا جایی چون اون قدر ذوق میکنی که موقع پارک رفتن اون همه ذوق زده نمیشی
چند روز پیش هی میگفتی بیـــچینم بیـــچینم منم درست متوجه نمیشدم که منظورت چیه که بعد از مدتی بردمت دستشویی تا دست وصورتتو بشورم که اونجاهم بهم گفتی بیـــچینم تازه متوجه شدم چی میگی اما منظور شما از نشستن فقط تو دستشویی نه جای دیگه
تازه از کلمه بیچینم خیلی خوشت اومده ودر مدلهای مختلف استفادش میکنی
جوجه کوچولوی من شما تعدادی اسباب بازی داری که روی کمدته چون هنوز برات زوده که بدیم باهاشون بازی کنی اما چند وقتیه که اونارو دیدی ومدام به هواپیمات میگی بیچین بیچین فکر کنم منظورت اینه که اون بیاد پیشت بشینه
عاشق بوسیدنی وهرکس و یه مدل میبوسی که من عاشق اون بوسه هاتم بعضی وقتهاهم که باهات دعوا میکنیم ومثلا قهریم با شما میایی کنارمون ویه مدل دیگه میبوسی مارو و ذول میزنی به چشمامون که دلمون ضعف میره برای این کارت وزود آشتی میکنیم
گلم گفتم که خیلی ناز شدی دیگه گاز گرفتناتم کمتر شده وچی بشه کسی رو گاز میگیری اونم یا از روی محبت یا اینکه میخواهی اون طرف وتنبیه بکنی الهی من قربون اون خشمت بشم
پ ن:عزیزم چند لحظه پیش بامامانی تلفنی صحبت میکردم که مامانی گفت دست شما یه تاس بود که یهو از دستت می افتد زمین که مامانی سریع برش میداری وشما در یک عملیات ضربتی دست مامانی همچین گاز میگیری که نگو
یکی از کارهای بامزه ای که میکنی اینه که میایی پیشمون ومحکم بغلمون میکنی و ما اگه دستامونو از دور کمرت برداریم درست مثل کوآلا چسبیدی بهمون که من عاشق این کارتم منو که روزی چند بار محکم بغل میکنی وهر کسی رو هم دوست داشته باشی حتما این کارو باهاش میکنی
خدارو شکر غذا خوردنت خیلی بهتر شده تو غذاها عاشق ماکارونی طرح دار-رشته پلویی وسیب زمینی سرخ کرده هستی وهر موقع بهت بدیم حتما میل داری غذاهای دیگرو هم دوست داری به شرط اینکه خونه باشیم چون تو مهمونیا از بس شیطونی میکنی وقت غذا خوردن نداری به همین خاطر من برنج رو شکل کوفته درست میکنم وبهت میدم بخوری در کل تو مهمونی زیاد بهت گیر نمیدم چون هم شما اذیت میشی هم من به همین خاطر یه عصرونه خوب برابره با یک شام که در حال دویدن خورده بشه
تو میوه هاهم عاشق خیار وانار وموز هستی ویه دونه موزو راحت میخوری به همین خاطر هر وقت تو مهمونی موز میخوری دیگه در مورد غذا نخوردنت حرص نمیخورم
تو آب میوه ها هم عاشق آب انار هستی اونم از نوع طبیعی وشیرین
جیگرم کم وبیش نیمرو دوست داری و هفته پیش بابایی 3تا تخم کبوتر برات پیدا کرده بود ومنم 2تاشو یکبار ویکیشو هم دیروز بهت دادم آخه میگن نی نی ها اگه تخم کبوتر بخورن زود حرف میزنن تا آلان که هیچ تغییری احساس نکردیم
خوابیدنتم خیلی خوب شده الان 3هفته ای میشه که دیگه شبا برای شیر خوردن بیدار نمیشی ومیخوابی تا خود صبح عسلم مامانشو ملاحضه میکنی تا روز خوبی رو داشته باشه
تو اسباب بازیاتم عاشق موتور ودوچرخه ات هستی من موندم آخه دوچرخت بزرگه برات ونمیدونم چطور میتونی سوارش بشی وهر وقت سوار میشی مارو صدا میزنی تا بیایم تا دور خونه بچرخونیم ومدل موتور بازیتم اینه که موتورتو تا جایی که میتونی هل میدی وسط اتاق وچه کیفی میکنی -هی کم وبیش از لگوهاتم بدت نمیاد
گلم هر چقدر از این خاطراتت بنویسم بازم کمه چون هرروز داری برام عزیزتر میشی وناز وهر لحظه ندیدنت برام قدر یک عمر میگذره.عزیزم دلم،هر لحظه وهر ثانیه به یادتم واون چهره خندونم جلوی چشمامه وخداوندو بسیار شاکرم که منو لایق مادر شدن دونست واین موحبت رو بهم داد تا یک مادر باشم تا بتونم عشقمو با تمام وجود نثار پسرم کنم
خدایا ممنونم ازت،بابت این هدیه زیبا ودوست داشتی