آرتین آرتین ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

آرتين شیرینی زندگی مامان وبابا

زلزله

1391/5/25 13:48
نویسنده : مامان نسی
440 بازدید
اشتراک گذاری

  

           Sorry graphics, sorry scraps, sorry comments, sorry glitter graphics

 عزیز دلم من دوست دارم همیشه خاطرات خوب وشیرینشکلکهای جالب آروین

زندگیتو برات به یادگار بنویسم تا باخوندن این مطالب همیشه شاد بشی اما بعضی مواقع مجبورم که خاطرات تلخی روهم برات بنوسیم

گلم من وبابارضا تو این سالها خیلی حوادث طبیعی وغیر طبیعی رو دیدیم وتجربه کردیم

جنگ*بمباران*زلزله*سیل*خورشید گرفتگی*ماه گرفتگی و......

که خیلی هاش وحشتناک وهمراه باترس بوده 

اما چه کار کنیم تمام مامان وباباهای دهه ٦٠این خاطرات رو تجربه کردن 

انشاا.. که تو گلم این حوادث تلخ وتجربه نکنه اما بعضی از اونا هم خوبه وارزش دین دارهشکلکهای جالب آروین مثل ماه گرفتگی وخورشید گرفتگی

گلم اینارو گفتم تا اولین خاطره زلزله رو برات بنویسم

شنبه٢١مرداد ١٣٩١

ما طبق معمول ساعت٣.٣٠اومدیم دنبال شما وباهم اومدیم خونه وبعد از خوردن نهار خواستیم استراحت کنیم که شماحسابی شارژ بودی واصلا تصمیم نداشتی که بخوابی ومدام با من بازی میکردیشکلکهای جالب آروین

که ساعت١٧:٠٧ شماتو اتاق خواب وسایل میز توالت وریخته بودی زمین وداشتی بازی میکردی که یهو من احساس کردم تخت داره تکون میخوره اول اهمیت ندادم ولی بعد دیدم نه تکونا داره شدید میشه واز ترسم فقط به بابا رضا گفتم زلزله اما چشمم هم به شما بود که دیدم تکونا داره کمتر میشه وخیلی زودهم تموم شد وشماهم که اصلا متوجه نشدی چون همچین سرگرم خراب کاری بودی که نگو منم دیگه بی خیال شدم اما مدام حواسم بود که اگه دوباره زلزله شد حتما بریم بیرون ولی خداروشکر دیگه زلزله نشد شاید هم مااحساس نکردیم راستی ساعت١٦:٥٥ دقیقه هم زلزله شده بود که اون واصلا متوجه نشده بودیم

اما غروب باخبر شدیم که آذربایجان شرقی مرکز زلزله بوده وچند تا از شهرها وروستاها آسیب جدی دیده بودن

شدت زلزله اونقدر بوده که همه از خونه هاشون زده بودن بیرون تا فرداصبح وجرات برگشتن به خونه هاشونو نداشتن

ایناروهم سهیلا(دختر داییم)ومرتضی(پسر عمه ام) میگفتن آخه ساکن تبریزن

 خداجون همه اون فرشته کوچولوهایی که تنها موندن خودت مراقبشون باش تا یه سرپناه خوب پیداکنن

خدایا به برکت این ماه عزیز هیچ مادر وفرزندی رو از هم جدانکن

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامانی صبا
28 مرداد 91 17:10
سلام ممنونم که به سوالم جواب دادید .ما از شمال برگشتیم.سفرنامه تو وبلاگ صبا هست.دوست داشتید ببینید.
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
30 مرداد 91 20:55
عزیزم خدا رو شکر بخیر گذشته. مگه شما تو کدوم شهر زندگی میکنید؟ خیلی ناراحت شدم. انشالله همه بچه ها صحیح و سالم در کنار والدینشون زندگی کنن.
رادین عشق زندگی
31 مرداد 91 2:30
سلام رادینی ما تو یه مسابقه شرکت کرده اگه بهش رای بدین ممنون میشم اینم عکسش شمارشم شماره 25 ممنون از همگی اینم لینک مسابقه www.koodakeman91.niniweblog.com\post203.php مهلت رای گیری تا فرداس من دیر خبر دار شدم ممنون میشم دوستی جونم اگه بری بهم رای بدی
الهه مامان روشا جون
5 شهریور 91 0:53
س.ا
18 شهریور 91 10:50
سلام ماهم تبریزی هستیم شما کجا زندگی میکنین که زلزله اونجا هم رسیده؟ البته زلزله ای که شما فهمیدین سومی بوده5ریشتری هم بوده اما دو تای اول 6ریشتر بود و واقعا وحشتناک بود چطور نفهمیدین؟؟؟؟ ما شب بیرون خوابیدیم و تا 1هفته من با لباس بیرون و روسری خوابیده بودم وای هنوز ترس زلزله از جونم بیرون نرفته