سفربه شمال

پسرم مابالاخره بعداز مدتها میخواهیم بریم مسافرت اونم شمال(انزلی)

به همین خاطر تاپنج شنبه شب همه کارامونو کردیم وجمعه 26صبح ساعت 1١ به سمت انزلی حرکت کردیم 

مامانی شما همون که سوار ماشین شدیم خوابیدی وتوجاده طارم که فقط گردنست راحت خوابیده بودی ونزدیکیهای رودبار بیدارشدی ویکم بازی کردیم ودوباره نزدیکیهای رشت خوابیدی تا انزلی وحدود ساعت ٣بود که رسیدیم سفید کناروهوا هم ابری بود ونم نم بارون میبارید

وهمه منتظر مابودن تانهاربخوریم

همه شامل(مامان مهین،باباغلام،علیداد،خاله سیمین،عموبهروز،امیررضا،ندا،عمه یاسی،عموحسن وپرنیان)

عزیزدلم مسافرت ما ٩روز شد وتواین 9روز به ماخیلی خیلی خوش گذشت

واطفاقات خیلی خوبی هم برامون افتاد

قشنگم تواین 9روز ماهمه جای انزلی روگشتیم به تمام بازارها رفتیم وهیچی نخریدیم

به تمام کبابی هاهم سری زدیم ویکم کباب وجگر خوردیم

وتا دلت بخواهد لب دریا رفتیم 

راستی ما ٢٥اسفند بعد از پرس وجو ی فراوان بالاخره صندلی ماشین nextگرفتیم تا توش راحت باشی وگفتیم که دیگه آقا شدی وکریرتو از توماشین برداشتیم وصندلی ماشینتو به جاش گذاشتیم وشماهم سنگ تمام گذاشتی واصلا تو صندلیت نمیموندی ودوست داشتی تو بغل من بیرونو نگاه کنی اما راحت توش میخوابیدی