پسرم-افراسياب
١٧ اسفند تولد 29 سالگيم بود ومن تصميم داشتم كه امروز حتما برم سونو براي تعيين جنسيت وساعت 6 دكتر برام وقت داده بود اونقدر استرس داشتم كه ساعت30/3 ازشركت مرخصي گرفتم ورفتم خونه و6 رفتم دكتر وبابا رضاهم اومد بابا رضا دلش دختر مي خواست ولي ميدونم ته ته دلش پسر دوست داره اونم از جنس شولوغش من نميدونم منم دختر مي خواهم ولي ته ته ته دلم پسر دوست دارم قبلا گفته بودم كه خواهر شوهر حامله بود ني ني اونم دي بدنيا اومد و1دخمل ناز به همين خاطر خانواده شوشو پسر مي خواستن باباوداداش منم ميگفتن فقط پسر وهمه منتظر اين روز مهم بودن دكترم بعداز كلي معاينه گفت نينيمووووووووووووووووووووووووووون پسره واي خداي من 1پسر نميدونيد وقتي دكتر داشت تو سونو همه جاي نينيمونو نشان ميدا چه حالي داشتيم بابا رضا كه بيشتر ازمن از سونو حال ميكرد دوباره تلفن پشت تلفن بازم اين دفعه چه خبر شد توفاميل همون موقع برادر شوهرم كه سربازه زنگ زد تا تولدمو تبريك بگه وبراي نينيمون اسم گذاشت افراسياااااااااااب