شب عیدقربان
پسرگلم عیدقربان دومین عیدیه که شما پیش ماهستی1390/08/16 به همین خاطر من میخواهم برات عیدیبگیرم به همین خاطر غروب باهم ٢تایی رفتیم بیرون ومن ٢دست لباس وکتاب (همه کودتان تیزهوشنداگر)برای شما خریدم که قراره یکیشو امشب بپوشی
چون امشب جشن بازنشستگی متین آقاست(شوهرعمه مامانی) وماشام اونجا دعوتیم وقراره ساعت ٨ همه توتالار باشن و ماهم حدود ٨:٢٠ رسیدیم تالار
شمااولش خیلی خوشحالبودی وبغل همه میرفتی ولی بعداز نیم ساعت بی حوصله شدی ومدام نق میزدی وگریه کردی
تاجایی که مابعداز شام بلند شدیم وبرای جشن آخرشب نموندیم وجالب اینجاست که وقتی سوارماشین شدیم شما دیگه گریه نکردی وبا خنده به ماو به بیرون نگاه میکردی وحسابی هم ذوق میکردی ولی تابه خونه برسیم خوابت برد چون خیلی خسته شدی از بس که نق زده بودی
ودرهرحال بهمون خوش گذشت وچندتا عکس خوبم باهم انداختیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی