10امین و11امین دندون
خبر خبر یه سبد خبر
دندون در اومد از صدف
دندون آسیاب کوچک اول هم از بالا وهم از پایین سمت چپ
مامانی روز چهار شنبه یکم وضع واوضاع شکمت بهم ریخته بود من نگران نشدم چون میدونستم داری دندون در میاری
اما از روز 5 شنبه وضع شکم خوب شد اما یکم تب داشتی ویکم هم بی حوصله تا غروب وغروب هم،هــــــــی بد نبودی واز شانس ما برای شام هم مهمون داشتیم مامان مهین و عمه یاسی وعمو شیرزادو خاله مسی وخاله ویدا وعمو بابک وماه تیسا جون
شما شب خوابت میومد اما نمیتونستی بخوابی
و هی تبتم داشت میرفت بالا که مهمونامون بنده خداها به خاطر شما زود رفتن ومامان مهین با اسرار مارو فرستاد درمانگاه واونجا دکتر گفت گلو و وگوش چپت التهاب داره ویکم چرک کرده وبهت این داروهارو داد
(شربت ایبوکیم-دیفین هیدرامین-سفکسیم وشیاف مسکن)
منم دودل که چی کار کنم تازه میخواستیم شبونه ببریمت پیش دکتر خودت اما از شانس ما رفته بود مسافرت
منم مونده بودم که چی کار کنم و با مشورت با،بابا رضا تصمیم گرفتیم که سفکسیم رو بهت ندیم وفقط استامینوفن و دیفین هیدرامین بهت دادیم اما چه دادنی چون شما شربت نمیخوری وبه زور مجبوریم یه خورده شربت بهت بدیم که هر دفعه به شما دارو میدم خودم اشک میریزم
گلم تا جمعه بعد از ظهر حال نداشتی و از ساعت 4حالت خوب شد تا امروز صبح وصبح تو خونه مامانی دیدیم بازم تب داری وسریع شربت استامینوفن بهت دادم واومدم شرکت وهی دل نگرانتم که نکنه بازم تب کنی اما مامانی میگه که بهتری وهمچنان مشغول شیطنت کردن
وقراره ساعت 4که اومدم خونه ببرمت دکتر
حالا نمیدونم آقای دکتر میخواهد دعوام بکنه یا تشویقم که داروها تو بهت ندادم
آخه دکتر شما شدیدن مخالف داروئه وحالا حالا دارو نمیده به این فسقلیهای شیطون
عزیز دردونه مامان خیلی خیلی دوست دارم
پ ن:گلم غروب همین که ازسرویس پیاده شدم دیدم شما تو خیابون همراه مامانی منتظر من هستید و2 تایی باهم رفتیم دکتر ودکتر بعد از معاینه شماگفت که فقط گوشت التهاب داره وشرب فاراموکس بی دی برات تجویز کرد وگفت فقط باید همین دارو را بدهم واگه بی تابیات کمتر نشد یکم استامینوفن بدم اما باید 1هفته هر 12ساعت این دارو را بخوری وبعد از 1هفته دوباره بریم پیش آقای دکتر برای چکاپ
راستی آقای دکتر تشویقم کرد و گفت چه خوب کردم که اون داروهارو به شما ندادم
خدارو شکر بازم همه چی به خیر گذشت
بابا آخه چرا شبا یه دکتر متخصص اطفال پیدا نمیشه تا ما،مامان و باباها اینهمه استرس نکشیم