پسرم تو9ماهگی
سلام گلم میخواهم از عادتهای این روزات بگم وبگم عاشق چه چیزهایی هستی
** ** ** ********
از همه مهمتر عاشق بابایی هستی وزمانیکه بابایی رومیبینی انگار دنیارو بهت میدن وصبحها بادیدن بابایی دیگه با ماکاری نداری وراحت با ما(بای بای) میکنی
عاشق داد زدنی وبه هر دلیل بالبخندداد میزنی
خیلی ناز حرف میزنی(ماما-بابا-مه مه-به به(م،ب با فتحه)) تازه چند روز پیش من بهت گفتم تنبل وشما بلافاصله گفتی تنبل وآره هم میگی تقریبا هرروز این کلمه رو تکرار میکنی وبعضی وقتها هم با زبان خودت حرف میزنی که خداروشکرمن کم وبیش متوجه میشم چی میگی مثلا (اَ اَ-ا با فتحه) یعنی میخواهی کسی رو صدا کنی .(ه, ه, )یعنی منو ببینید.
خیلی جالب با عکس خودت ارتباط برقرار میکنی وهمچین باحال باخودت حرف میزنی که نگو وآخرسرهم عصبانی میشی ودادمیزنی ومیری اونور
دیگه اسباب بازیاتو میشناسی وهر جا اونارو ببینی میری سمتشون وخدانکنه کسی به اونا دست بزنه وسریع خودتو میرسونی پیش اسباب بازیات وفقط بهشون نگاه میکنی که دل اون طرف به حالت کباب میشه واسباب بازیتو میده بهت
دوست داری دیگه با بچه ها ارتباط برقرارکنی وهرجا بچه میبینی هی صداش میکنی(اَ---اَ)راستی بچه های ٩-١٠سال رو بیشتر دوست داری
خوابیدنتو نگو که پرسه ای شده برای خودش:دیگه گهوارتو از حالت ننو خارج کردم ( پایه هاشو ثابت کردم) ومثل تخت شده ولی بازم دیگه نمیشه تواون بخوابونمت چون دوست داری توجای بزرگ بخوابی وراحت غلط بخوری وهمین که ازخواب میخواهی بیدارشی بلند میشی ومیشینی (با اینکه هنوز خواب آلودی وتقریبا چشات بسته است )یا اینکه دستاتو از بغل میاری بیرون تا بیایی پایین ومنم به خاطر همین بعداز اینکه بیدار شدی میارم پیش خودمون تاراحت تر بخوابی اما چه خوابی چون دوست داری جات راحت باشه واونقدر به من لگد میزنی که من برم کنار تاراحت بخوابی تازه ٩٠درجه هم میچرخی وحسابی هم کیف میکنی
راستی یادم رفت بگم تازگی هاهم سحر خیزشدی حسابی، چون بامن بیدار میشی واصلا چشم دیدن شیردوشو نداری چون من صبحها زودبیدارمیشم وبرات شیرمیدوشم وشماانگار داری هووتو میبینی وهمچین گریه میکنی که نگو وزمانیکه شیر دوش زمینه میایی وباهاش بازی میکنی
عاش بیرون رفتی وراحت لباس میپوشی چون میدونی داریم میریم (دردر)ولی از لباس درآوردن خوشت نمیاد چون میدونی دیگه اومدیم خونه وددر تموم شده
عاشق راه پله وآسانسوری وبادیدن اونها میزنی زیرآواز وخیلی جالب با دکمه های آسانسور بازی میکنی ویاد گرفتی که اول کدوم دکمه روبزنی وبعد مدام صدای آژیر آسانسورو میزنی مامانی فکر کنم که دیگه همسایه ها بیان برای شکایت
غذاهای آبکی رو خیلی دوست داریاز نیمرو هم خوشت میاد ماست ترش دوست نداری تازگیها آب میوه هم دوست نداری(آب سیب وآب هویج) بیسکویت مادر خیلی دوست داری هی از سرلاکم کم وبیش بدت نمیاد
آکواریوم هم دوسن داری وقتی میری اتاق میثاق دیگه دوست نداری بیایی بیرون ومدام با ماهی ها بازی میکنی ودوست داری ماهی هارو بگیری اما نمیشکه
عاشق آهنگهای تصویری حسنی،صبحانه... هستی وزمانیکه تو گوشی موبایلم اینارو روشن میکنم بادقت بهشون نگاه میکنی واصلا اصلا گوشی رو به سمت دهنت نمیبری
شیرینم خیلی دوست داری از هر چیزی بگیری وبری بالا فقط از دیوار صاف نمیتونی بری بالا که فکرکنم تا چندروز دیگه این کار روهم یاد بگیری فقط خدا نکنه یکی پیش شما نماز بخونه چون اول به مهرش حمله میکنی(مهر شماره اندازو بیشتر دوست داری) بعد میایی طرف آدم واز پاهامون میگیری ومیایی بالا و وایمیستی چه کیفی هم میکنی این کارتو بیشتر با -بابایی انجان میدی تا من چون چادر مزاحمته
عسلکم کارای جدیدت خیلی زیاده ولی فعلا اینا تو ذهنم بود که برات به یادگار نوشتم