اولین سرماخوردگی
قشنگم چند روزیه که ماکار خاصی نداریم ودوتایی توخونه هستیم
اما پریروز یعنی دوشنبه غروب شما یکم تب داشتی وازصبح هم کمی سرفه میکردی
به همین خاطر من غروب یکم استامینوفن دادم تا تبت قطع بشه
ولی شب موقع خوابیدن دیدم که تبت بیشترشده یعنی٣٧.٥ درجه بود
به همین خاطر لباساتو کم کردم وپیش خودمون خوابوندمت
تا ساعت ٣ صبح فقط یکم نق میزدی ولی از ساعت ٣مدام گریه میکردی وفقط توبغلم آروم میشدی وتبتم شده بود ٣٧.٩درجه
به همین خاطر تا ساعت٥صبح توبغلم بودی وباهم خوابیدیم وبه خاطر اینکه تبت بالاتر نره روت چیزی ننداختم تابلاخره ساعت ٥ تبت اومد پایین که ساعت ٥صبح ٠.٥درجه تب داشتی وتاساعت ٧ دیگه تب نداشتی
عزیزم شما تا ساعت ٦:٣٠ کلا توبغلم بودی ولی بعداز اون آروم تر شدی و راحت خوابیدی تاساعت ١٠ که خداروشکر خیلی خیلی بهتر شدی ولی من میترسیدم که نکنه دوباره تب کنی به همین خاطر غروب همراه بابا رضا بردیمت دکتر وآقای دکتر گفت که شما سرما نخوردی فقط این ویروسه وویروس دارو نداره و فقط استامینوفن(برای تب کردنت)-سدیم کلراید(برای گرفتگی بینی)وسالبوتامول داد و گفت تا ٢روز دیگه بهتر میشی
شما تا ساعت ١٢ حالت خوب بود که خوابیدی
امااز ساعت ٢ تا صبح فقط نق میزدی وبیقرار بودی وهمین که میومدی تو بغلم راحت می خوابیدی
اما عزیزم همچین بد سرفه میکنی که جیگرم کباب میشه ودعا میکنم که زودخوب بشی
(راستی عسلم بابا رضا هم به خاطرشما نرفت شرکت وموند خونه تاازشما پرستاری کنی به به چه بابای خوبی)