بازم مسافرت وتفریح
فندق مامان هفته پيش 2روز تعطيل بود به همين خاطر ما تصميم گرفتيم كه از فرصت استفاده كنيم ويه مسافرت كوچولو بريم
شمال با عمو وحيدوخاله هما(همسايمون)وبرو بچ
پس14/03/91 ظهر به سمت انزلي حركت كرديم در حاليكه بقيه صبح حركت كرده بودن وما حوالي ساعت4 رسيديم رشت وازآنجا رفتيم قلعه رودخان وچقدر هم خوش گذشت
روز دوم كه روز خيلي خيلي خوبي بود چون روز پدر و روز مرد بود الهي من قربون اين مرد كوچولوم بشم
عزيزم روزت مبارك
به خاطر همين اتفاق خوب ومهم ما براي همه بستي خريديم وشام هم همه مهمان ما بودن
آخه ما 2تا مرد داشتيم(بابارضا وارتين خان) و1باباي مهربون عزيزانم روزتون مبارك دوستون دارم به اندازه تمام ستاره ها
اين چندتا متن زيبا تقديم بابارضا
پدرم ، تنها کسي است که باعث ميشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم ميتوانند مرد باشند !
پدرم هر وقت ميگفت "درست ميشود"...
تمام نگراني هايم به يک باره رنگ ميباخت...!
واما روز دوم: رفتيم نمك آبرود واونجاهم حسابي بهمون خوش گذشت وحسابي بازي كرديم وتفريح
روز سوم: هم رفتيم آستارا واز آنجا از مسير اسالم خلخال خواستيم برگرديم خونه كه خيلي دير وقت شده بود وساعت 9يهو تصميم گرفتيم بريم سرعين وساعت 12:30 بود كه رسيديم ويه چيز جالب شما تا سرعين خواب بودي
وماتازه رسيده بوديم كه شما هوس شير خوردن كردي وهمين كه چشاتو بازكردي خواب از سرت پريد وتا ساعت2 بيدار بودي و حسابي شيطوني ميكردي
روز چهارم : آقاها رفتن آب گرم اما ما خيابون گردي كرديم وبعد از خوردن نهار به سمت خونه حركت كرديم وچون تفريح كنان برميگشتيم مسير 5ساعت رو 9ساعته اومديم وشب ساعت 10:45 رسيديم خونه ماماني وشما دوباره خوش به حالت بود
تا شب ساعت 1 كه بخوابي
الهي من قربون اين پسرم بشم كه اينهمه آقاست وتو مسافرت مارو اذيت نكرد فقط تو ماشين خوب ميخوابيدي وشب زودتراز 2نميخوابيدي يعني نفر آخري بودي كه خوابت ميبرد وصبح هم همه با صداي خنده هاوشيطنت هاي شما از خواب بيدار ميشدن
آرتيني در قلعه رودخان
غروب هوا سرد شد به همين خاطر تيب تابستوني تعطيل شد
آرتين در نمك آبرود
اينجا هم اومديم لب ساحل اما شما چه خوابي كردي وبعداز بيدارشدن سريع لباس تنت كرديم و1عكس يادگاري ازت انداختيم
آرتين در اسالم
خواب وشيطنت در ماشين