آرتین آرتین ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

آرتين شیرینی زندگی مامان وبابا

گل پسر 51 ماهه من

شکوه زندگیم دوستت دارم دوستت دارم با تو درباران قدم بزنم وتو را که به زلالی باران هستی در کنارم داشته باشم دوستت دارم تو را که سرسبزترین خاطره ذهنم هستی، دوستت دارم برای همیشه  پسرک 51 ماهه من دوستت دارم فقط تو را به اندازه بی نهایت ...
22 مهر 1394

اخرین روز تابستون 1394

  آخرین روز تابستان است وبوی پاییز را با تمام جانم احساس میکنم اینجا در عصری نیمه خنک، با صدای جیرجیرکهایی که شب را گم کرده اند، با صدای وزش باد در لابلای درختانی که در حال خداحافظی با برگهایشانند، با رشته کوه هایی در حال عریان شدن که تنها غروب آفتاب را بر نوک قله ی خویش می بیند وتکه ابرهایی سفید در میان مه، چیز  دیگری نیز خودنمایی میکند حسی شگرف درپس دیدگانم گویی بوی پاییز آنقدر شامه نواز است که حسم را مدهوش خویش ساخته است. چقدر پر احساس است روز آخر تابستان  وشروع  اولین روز مهر آخرین روز تابستان با تمام احساسش تقدیم به تو... به تو که ،...
31 شهريور 1394

سفر تابستونی

گل پسرم از اوایل تابستون قرار بود دست جمعی همه اقوام پدری من با هم بریم تهران خونه خاله طلا اینها آخه خونه شونو عوض کرده بودن که قرار شده بود آخر شهریور ماه با هم بریم که تصمیم عوض شد وقرار شد  خانمها مجردی بریم تهران که 26 شهریور ماه  ساعت 8:30 یه کاروان با هم رفتیم تهران خونه خاله طلا واااااااااااااااای که چقدر خوش گذشت  مسافران(مامان جون،مامانی،زن عمو وثنا جون،افسون عمه جون و مهنا، سولماز وطاها،مریم وسدنا جون،سولماز و رسا وآرمیا جون،بهارجون،فرشته جون،لیلا وکیمیا، عاطفه جون ومامان نسی وآرتین خان و ثریا عمه وفایضه عمه جون از قبل رفته بودن تهران که موقع برگشت با هم برگشتیم) واقعیتش برای اول...
28 شهريور 1394

پسر 50 ماهه من

  تو نه مهتاب و نه خورشیدی  تو فقط دریایی تو همان ناب ترین جاذبه دنیایی تو مثل اشعار اهورایی باران پاکی وبه اندازه لبخند  خدا زیبایی شکوه زندگیم  جشن میگیریم پنجاهمین ماه بودنت را ...
22 شهريور 1394

جشنواره آش و جشنواره اسباب بازیهای فکری

پسر خوشگلم چند سالی میشه که تو شهرمون جشنواره آش برگذار میشه اما ما تا به حال موفق نشده بودیم بریم اما امسال بالاخره تلسم شکست وبا مامانی وخاله ندا و خاله الهام و خاله پروین رفتیم جشنواره که حسابی بهمون خوش گذشت بعد از جشنواره آش هم رفتیم خانه ریاضی برای جشنواره اسباب بازیهای فکری دوست داشتی این جوری درست کنی اما این مدلی درست شد آرتین در محوطه خانه ریاضی ...
11 شهريور 1394

کلاس لگو

پسر دلبندم طی تحقیقاتی که انجام داده بودم کلاس لگو قبل از 4سال پیشنهاد نشده بود   وبهترین زمان برای شروع کلاس بعد از 4 سالگی و5 سالگیه اما شما چند  و قتی میشد که با لگو هایی که تو خونه داشتی حسابی قوه تخیلتو درگیر میکردی وکلی طرحهای جالب درست میکردی به همین خاطر اوایل تابستون تو کلاسهای لگو ثبت نام کردیم و اولین جلسه شما هم روز 5 شنبه 94/05/22 یعنی درست روز تولدت یعنی تولد 48 ماهگیت شروع شد گل پسرم امید وارم با شروع این کلاسها آینده زیباتری برات کلید بخوره ...
22 مرداد 1394

گل پسر 49 ماهه من

  نمی دانــم چـــــــــرا . . . بیــن ایــن همــه آدم پــیــله کــرده ام  بــه " تــــو " !!  شــایـــد  فــقط با تــو پــروانــه می شـــوم .                معجزه 49 ماهه من تمام زندگیم رو فدای تمام لحظه هایی میکنم که همراحت هستم عاشقانه دوستت دارم عاشقانه با من باش عشق فقط کنار هم بودن نیست عشق فقط حرف عاشقانه نیست عشق فقط ظاهر نیست عاشق که باشی حتی اگر نباشم تو عاشقانه با منی عشق یعنی  من و تو ......ماورای ...
22 مرداد 1394

خداحافظ عمو بهروز

پسر خوشگلم دنیامون خیلی زیبا ودوست داشتنیه اما بعضی وقتها دنیا کارهایی میکنه که  تحملش برامون سخت ودرد ناکه اما چاره ای نیست جز صبر وتحمل این دفعه خدا عمو بهروز مهربون(شوهر خاله بابا رضا) رو از ما گرفت خداییش من خیلی دوستش داشتم وهمه بچه ها هم دوستش داشتن با اینکه پا به سن گذاشته بود اما همچنان روحیه ستودنی داشت وهمیشه در مهمانیها با بچه ها شیطنت میکرد روحش شاد ویادش گرامی این عکس مال نوروز امساله 1394 -که با هم رفته بودیم شمال و چقدر هم خوش گذشت. ...
30 تير 1394